چکیده:
در پژوهش حاضر یکی از حکایتهای حالت محور مثنوی «محیط اعظم» سروده ی بیدل دهلوی تحلیل و واکاوی شده است. در جریان این بررسی با تمرکز بر عنصر زمان جنبههایی همچون کانونسازی، ترتیب کارکردها، نشانههای حضور راوی ، سرعت روایت،نقاط تحیرروایی و... بر مبنای آموزههای روایتشناسان ساختگرا از جملهژرار ژنت،رولان بارت و جرالد پرینس، بررسی شده است. با توجه به اینکه مثنویهای بیدل تاکنون حوزهای تقریباً نامکشوف برای پژوهشهای روایی بوده است، یکی از اهداف اولیه ی این پژوهش معرفی و شناسایی ارزشهای ویژه ی روایتپردازی بیدل در مثنویهای اوست. پرسش اساسی این پژوهش آن است که روایتگری بیدل تا چه میزان دقیق، هدفمند و در خدمت اندیشه ی اوست؟ و وی چه تمهیداتی برای پاسخ به پرسشهای احتمالی مخاطب درجهت رسیدن به خوانش حداکثری اندیشیده است؟ نتایج این بررسی در چشماندازی کلینشانگر این واقعیت است که بیدل در مثنویهایش سبکی دیگرگونه و شگردهای روایت گری قابل تأملی اختیار کرده است و به ویژه در حکایت مزبور گرانیگاه روایت وی عنصر زمان است که در انطباق آشکاری با مفاهیم عرفانی و فلسفی وی است.
خلاصه ماشینی:
از سوي ديگر موقعيت راوي نسبت به شخصيت اصلي به گونه - اي است که گويي لحظه به لحظه سر ضمير و دگرگوني احوال و گفتگوهاي دروني او را ميشنود و درحقيقت خصوصا در نقاطي که داستان از زاويۀ ديد شاه و نيز پيغمبر عصر که آن چنان که در واکاوي نشان داده ميشود زاويه ي ديد وي با شاه جابجا و جايگزين ميشود در حال بازنمايي تک گوي دروني شاه است ، به همين علت يکي از پرسش هاي احتمالي خواننده ميتواند اين باشد که آيا به راستي تمامي آنچه شاه ديده است در عالم خيال وي نگذشته است ؟ در تعريف تک گويي (soliloquy)گفته اند که : تک گويي گفتاري است که گوينده خطاب به ديگران يا به خود ادا ميکند (٢٠٠٥٣٣٥,Abrams).
گزارش بزم شاه و هنرنمايي هنرمندان نيز تا بيت ٣٦ (٩ بيت ) را شامل ميشود، اما هنگامي که نوبت به مرد افسونگر ميرسد، توصيف راوي دقيق تر شده و سرعت روايت کند ميشود(ابيات ٣٧-٣٩) : از آن جمله بازيگري شوخ و شنـگ چو گردون طلسم دو عالم به چنگ به ميـــــدان نيرنگ تا پــــا نهــاد يکي اسب چوبيـن به شه عرضه داد که اين توسن از عالـم قدرت اسـت شرر پرور يــک جهان غيرت است تابستان ١٣٨٣ (بيدل ،٧٢٥:١٣٨٩) شاه خود را ر آن اس چو ين سوار م يابد.