چکیده:
این مقاله به بررسی چهار منبع از منابع معرفت کلامی با رویکرد متمایزی از امامیة نخستین در
دوران حضور می پردازد. در این پژوهش به منظور دستیابی به مولفه های لازم برای یافتن یک
پارادایم و الگوی مستقل فکری در میان امامیة دوران حضور، که آنان را از متکلمان عصر
خود و همچنین از اندیشمندان دوره های متاخر متمایز می کند، از روش تحلیل تاریخی بر
مبنای منابع حدیثی، کلامی و تاریخی استفاده شد. به نظر می رسد که همة امامیه به جز
گروهی اندک از محدثان دربارة منبع معرفتی اول یعنی عقل و ارتباط آن با وحی معتقد به
نوعی حجیت توامان بودند. امامیة نخستین درعین اعتقاد به حجیت مستقل عقل، برخلاف
معتزله حجیت عقل را انحصاری و بدون نیاز به وحی نمی دانستند. در مسئلة فطرت، امامیة
نخستین معتقد بودند یکی از مهم ترین رسالت های پیامبران نه استدلال عقلانی کردن دربارة
توحید بلکه زنده کردن میثاق فطرت انسان ها بوده است. در بحث ادراک حسی، صائب بودن
ادراک حسی به حقیقت به ویژه با توجه به تعالیم قرآن کریم امری مفروغ عنه بود. دست
آخر اینکه در مسئلة شهود، امامیه درست در مقابل دو دیدگاه افراطی و تفریطی اهل سنت
حدیث گرا و معتزلة عقل گرا، به تبیین رویت قلبی خداوند پرداختند.
خلاصه ماشینی:
"در نگاهی کلی به نظر میرسد عقل در نگاه اصحاب امامیه در مدرسۀ کوفه ، عقلی قدسی و فرامنطقی نبود و تمام جریان های فکری وابسته به امامیۀ نخستین در عصر حضور به جز گروهی اندک از محدثان دربارة منبع معرفتی اول یعنی عقل و ارتباط آن با وحی- برخلاف معتزله و نیز اهل حدیث سنی- معتقد به نوعی حجیت توأمان بودند؛ همچنین هر چند در آن دوره عموم امامیه با قیاس فقهی مخالف بودند، اما قیاس کلامی(به معنای نظر و استدلال ) همواره مورد اختلاف جدی بین امامیه بوده است .
). بدین ترتیب روش شناسی عقلانی و نظریه پردازانۀ متکلمان امامیه و تکیه اساسی آنان به عقل -که البته با هدایت وحی همراه بوده است - و نیز با مراجعه به سیاهه ای از آراء و اندیشه های کلامی امامیۀ نخستین که به نحو موشکفانه ای خصوصا در مقالات الاسلامیین اشعری مورد توجه قرار گرفته ، به روشنی قابل بازیابی است .
برخی نویسندگان این دیدگاه را به روایاتی از امامیه دربارة عقل و نیز کتاب های کلامی امامیۀ نخستین مثل الیاقوت مستند میکنند (خلعت بری، ج ٢، ص ٣٨ و٣٧) و برخی معتقدند که محدودیتی که اهل حدیث و اشاعره برای عقل عملی قایل بودند بین محدثین شیعه حتی یک مصداق هم نداشت و در عین اینکه شیعۀ امامیه یک صدا به حسن و قبح عقلی معتقد بودند، اختلاف در مصادیق احکام عقلی بین متکلمان و محدثان (مثل اختلاف در بحث قاعدة لطف یا نظام اصلح ) امری طبیعی بوده است (سبحانی، عقل گرایی..."