چکیده:
این پژوهش کوشیده است با تمرکز حداکثری بر منابع اهل سنت و بررسی دیدگاههای احتمالی درباره مصداق «سائل» و دلایل آنان، برای این سؤال که چرا اخبار و روایات سبب نزول در این باره مختلف است و این اختلاف، به چه میزان در تعیین مصداق سائل دخیل بوده، پاسخی را جستوجو کند، ازاینرو با واکاوی روایات و توجه به اشتراک آنها در بیان ارتباط آیه 32 انفال با آیه نخست سوره معارج، محل نزول عذاب یا سکوت برخی نسبت به آن، شواهد تاریخی، سیاق آیات و ترتیب تاریخی نزول، آنها را مورد بررسی سندی و متنی قرار داده و به این نتیجه رسیده است که ضمن صورت گرفتن تصحیفی نسبت به نام «سائل»، انگیزههای کلامی در تحریف برخی حقایق و تعیین مصداق سائل بسیار مؤثر بوده است و همین انگیزهها در بین متأخرین موجب شده است که برخی ارتباط بین این آیه و آیه 32 انفال را نفی کنند.
By maximal focus on the Sunnī sources and examining the probable viewpoints about the referent of sā’il (asker) and its reasons، this research has tried to search an answer for the question as to why are the traditions and Revelation occasions different about this issue and to what degree has this difference been involved in determining the referent of sā’il. Thus، by exploring into hadiths and considering their similarity in stating the relation between verse 32 of Sūrat al-Anfāl and the verse of punishment، the place of befalling punishment or the silence of some people about it، the historical evidence، context of the verses، and order of Revelation، it has examined them textually and in terms of their chain of transmission، and concluded that while a misrepresentation has been taken place about the name sā’il، the theological motives have been very effective in distorting some facts and determination of the referent of sā’il and this very motives among the later scholars has caused some to deny the relation between this verse and verse 32 of Sūrat al-Anfāl.
خلاصه ماشینی:
"پس چگونه برخی از اهل سنت، خبر انسبن مالک را به خاطر صحابی بودن وی، نصبالعین خود قرار داده و بر آن پافشاری دارند و این احادیث که هم بهطور مستقیم از پنج صحابی معروف نقل شده، و هم از تابعین معروفی که از طریق امام صادق یا امام باقر8 ـ که اشرف و اعلم روزگارند ـ، نقل شده، مقبولشان نمیافتد؟ جز این است که اغراضی در بین است؟ و یا چگونه است که از بین طرق متعددی که به ارتباط این دو مجموعه آیات با جریان ولایت علی7 اشاره دارند، برخی تنها به خاطر ذکر کلمه «غلام» در یک طریق، طرق متعدد را نادیده گرفته و ادعای غرابت اصل حدیث نمودند، در حالی که مشخص نکردند که غرابت حدیث از جهت متن است یا سند یا الفاظ؟ روایاتی که از ارتباط آیه 32 انفال با آیات نخست معارج خبر دادهاند، از طریق شش صحابی گزارش شده و درباره ابن عباس هم اقوال متفاوتی به نفع هر طرف وجود دارد، ازاینرو صرف نظر از روایت ابن عباس، از این پنج صحابی باقی مانده، انس، ابوجهل را و چهار صحابی دیگر، بالإتفاق نعمانبن حارث را سائل معرفی نمودند؛ یعنی این خبر در همان طبقه اول متواتر است، در حالی که در اخبار مقابل، در طبقه اول تنها یک نفر آن را نقل کردهاند."