چکیده:
در قلمرو تاریخنگاری و نقد تاریخی توجه به بینش و روش مورخ امری ضروری است. بینش و روش در تاریخنگاری دو مقولۀتفکیکناپذیر و مرتبط با یکدیگرند. شناخت مورخ و اثر تاریخنگارانۀاو مبنای شناخت زمانه اوست و فهم متون تاریخنگارانه در هر عصری مستلزم شناخت عناصر روشی و بینش حاکم بر متن تاریخی است.
نوشتار حاضر بر مبنای روش توصیفی-تحلیلی به بررسی بینش و روش میرزا مهدیخان استرآبادی، نویسندۀتاریخ جهانگشای نادری اختصاص دارد. جهانگشای نادری یکی از منابع تاریخنگاری سلسلهای عصر افشاریه است. در واکاوی بینش استرآبادی در جهانگشا به گرایشها، باورها و تمایلات اثرگذار مورخ در چند محور مشیتگرایی، نخبهگرایی، بینشمذهبی و انتقادی پرداخته شده است. در بررسی روش استرآبادی در جهانگشا، مؤلفههایی که در مباحث روششناختی مدنظر قرار میگیرد، نظیر ویژگیهای سبکی، منابع مورد استفاده مورخ و عواملی از این دست مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. دستاوردهای این پژوهش نشان میدهد که در پیدایی و نگارش جهانگشای نادری، عواملی چون بافت و
موقعیت اجتماعی و گرایشهای فردی مؤلف در کنار ویژگیهای زبانی در پرتو شرایط و موقعیت زمانه بر بینش و روش تاریخنگارانۀمتون این عصر تأثیر گذارده است.
خلاصه ماشینی:
"نثرجهانگشای نادری بنابر نظر مصحح کتاب ،نثر مورد استفاده در تاریخ جهانگشای نادری، بر حسب شغل اصلی نویسنده یعنی دبیری، نثری است متکلف که البته در پیچیدگی به پای دیگر کتاب او یعنی دره نادره نمیرسد؛چراکه برخلاف دره ، درآن لفظ چندان به جای معنا ننشته و نویسنده بیشتر توجه به مضمون آن داشته است ؛اما در قسمت های مختلف این اثر واژگان مغولی و ترکی فراوانی در کنار صنایع لفظی و اشعار به کار رفته است (استرآبادی ، ١٣٨٧: ١).
مورخ در «شرح جلوس همایون »، «در بیان وقایع سال ١١٥٣ق »ودر «تسوید شرح وثیقه نامه » مباحث مربوط به ارکان دولت نادری و شرایط نادر برای پذیرش سلطنت را بارها مورد تأکید قرار داده است که از این دست می توان به تکرارهای مورخ دربارة خطای شاه اسماعیل در باب ایجاد تفرقه میان مذاهب اسلام ، اشاره به بر حق بودن خلفای راشدین ، تکیه بر دوستی و رسم برادری خلفای اربعه و مجاهداتشان در ترویج دین اسلام و درخواست وی از ملت ایران در برگشت به مذهب اهل سنت اشاره کرد.
شاید بتوان تنها توجیه برای ستایش های استرآبادی در حق نادررا در توجه به اوضاع و احوال زمانه و غلبۀ افاغنه جست وجو کرد، چنان که خود نیز بر این مسئله در هنگامی که انگیزة خویش را از نوشتن کتابش بیان کرده است ، اشاره دارد: «غرض از نوشتن این اوراق این است که بر عالمین روشن شود که ایران ، چگونه ایران و ممالک به چه قسم ویران بودو آن حضرت معمارگونه با عزمی استوار، ویرانیها را درست کردند» (استرآبادی ، ١٣٨٧: ٤)."