چکیده:
در جریان «بهار عربی» موج خیزشهای مردمی جهان عرب را درنوردید. در اثر این قیامها، چهار حکومت عربی (تونس، مصر، لیبی و یمن) سرنگون شدند؛ سه حکومت (بحرین، اردن و تا حدی عربستان) با مشکلات جدی روبهرو شدند و یک حکومت (سوریه) دستخوش جنگ داخلی گشت. بقیهی دولتهای عربی باثبات بهنظر میرسند. پرسش این مقاله آن است که چرا برخی از این خیزشها موفق به سرنگونی رژیمهای حاکم شدند، در حالیکه سایرین ناکام ماندند. این پژوهش بر آن است در عینحال که عوامل بلندمدتی ریشه بروز این انقلابها بودهاند که در جریان بهار عربی بهشکل بحرانهای غیرمنتظره خود را آشکار ساختند، اما آنچه نقش تعیین کننده در سرنگونی برخی رژیمها و بقای برخی دیگر را ایفا کرد، ترکیب عوامل کوتاهمدت بودند. برای رسیدن به این پاسخ، عوامل دخیل در بروز انقلابهای مزبور در شش بخش سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، نظامی و خارجی بررسی شدهاند. روش این پژوهش مقایسهای است؛ مقایسه نظاممند تجربهی کشورهای درگیر در بحران نشان میدهد حکومتهایی که با مدیریت سیاسی خود توانستند حمایت بخش قابل ملاحظهای از مردم (حتی فقط یک اقلیت قدرتمند) را جلب کرده و نیز وفاداری بدنهی اصلی ارتش را نسبت بهخود حفظ کنند، از خطر سقوط رهایی یافتند. ممانعت حکام از شکلگیری اجماع جهانی علیه خود و بهرهگیری از تاکتیکهای مناسب در حوزهی داخلی دو نکتهی مهم در این زمینه بوده است که دولتهای عربی پس از خروج از شوک غافلگیری سقوط بن علی، بهتدریج از یکدیگر آموختند.
Between 2010 and 2013, during what was called the Arab Spring, the Arab world witnessed a wave of popular uprisings that led to the overthrow of four governments (in Tunisia, Egypt, Libya, and Yemen), serious difficulties for three states (in Bahrain, Jordan and to some extent, Saudi Arabia), and a civil war (in Syria). Other Arab states have seemed to be stable. These different outcomes raise the question of what were the causes of those uprisings, and why were some of them successful, but not others. In order to answer these questions, by employing the systemic model and the historical sociology method the involved factors are explored in six segments, namely, political, economic, social, cultural, military and external. These uprisings show that popular dissent is deep-rooted in the Arab countries, and can come to surface unexpectedly. However, what played the determining role in the collapse of some regimes and survival of the others was the specific composition of short-run factors in each country. Those events show those governments that by their political management attracted the allegiance of a considerable part of their population (even an important minority) and maintained the loyalty of the body of their army survived. When the shock of Bin Ali’s demise subsided, the Arab governments gradually learned from each other how to deal with the crisis caused by the Arab Spring, using various tactics to control their own population and to avoid the formation of an international consensus against them.
خلاصه ماشینی:
"این پژوهش بر آن است در عین حال که عوامل بلندمدتی ریشه بروز این انقلاب ها بوده اند که در جریان بهار عربی به شکل بحران های غیرمنتظره خود را آشکار ساختند، اما آن چه نقش تعیین کننده در سرنگونی برخی رژیم ها و بقای برخی دیگر را ایفا کرد، ترکیب عوامل کوتاه مدت بودند.
روش این پژوهش مقایسه ای است ؛ مقایسه نظام مند تجربه ی کشورهای درگیر در بحران نشان میدهد حکومت هایی که با مدیریت سیاسی خود توانستند حمایت بخش قابل ملاحظه ای از مردم (حتی فقط یک اقلیت قدرتمند) را جلب کرده و نیز وفاداری بدنه ی اصلی ارتش را نسبت به خود حفظ کنند، از خطر سقوط رهایی یافتند.
بدین ترتیب در خلال آن چه «بهار عربی» نام گرفته بود، چهار حکومت عربی در تونس ، مصر، لیبی و یمن سرنگون شدند، کشورهای سوریه و یمن دست خوش بحران شدیدی شدند که به شکل یک جنگ داخلی تمام عیار و خونین تا به امروز ادامه یافته است و برخی دیگر از حکومت ها (مانند بحرین و اردن و تا حدی عربستان ) با مشکلات جدی دست به گریبان شدند، اما توانستند از بحران قریب الوقوع بجهند؛ بقیه ی دولت های عربی هم با بحرانی جدی مواجه نشدند."