چکیده:
دشواره واقعیت سلبی این است که گرچه وجود صدق ساز، نفس الامر و متعلق گزاره ایجابی صادقی چون «تهران پایتخت ایران است» در خارج هیچ مشکلی ندارد، وجود متعلق گزاره سلبی صادقی چون «تهران پایتخت ایرلند نیست» در خارج بسیار مشکل ساز و خلاف شهوده بوده و در واقع نوعی ثبوت معتزلی است. از آن جا که ویتگنشتاین از اندیشمندانی است که برخلاف پندار رایج، بسیار درگیر مسائل عدمی بوده است و به مهم ترین مساله آن، یعنی همین دشواره واقعیت سلبی، نیز راه حلی پیش نهاده است، این نوشتار نخست اشاره ای به راه حل های او به مطلق مسائل عدمی دارد و سپس، با دفع نقدهای دیگران، به روش عقلی به بررسی انتقادی راه حل خاص او به واقعیت سلبی می پردازد مبنی بر این که: این مجموع(Gesamtheit) واقعیت های ایجابی است که یک واقعیت سلبی را نیز مشخص می کند.
The essay tries to evaluate Wittgenstein's resolution to the riddle of Russell's negative facts. That is, when we say, for example, "Tehran is not the capital of Ireland" is true, what kind of truth–maker should we consider for the negative proposition because of its truth? Surely, a negative truth–maker is so problematic and counter–intuitive. Therefore, Wittgenstein has tried to show how it can be returned to the positive truth–makers. Thus, the paper first analyzes Wittgenstein's general resolutions to the nonexistent. Then it focuses on his special resolution to the negative facts riddle, i.e. Tractatus 2.05: "The totality of existent atomic facts also determines which atomic facts do not exist". Finally, after refuting some philosophers' criticisms, it shows his resolution's positive points and possible lacks.
خلاصه ماشینی:
4) البته گرچه اين که گزاره هاي سلبي صادق در خارج چه مابه ازايي دارند، مثبت يا منفي ٦، از زمان راسل به بعد جزو دشوارترين مسائل فلسفي اختلافي بوده است و هنوز نيز چنين است ، ولي روشن است که هرکسي هنگامي که مثلا ميگويد (ب )، معناي آن را ميفهمد و شهودا و بداهتا ميفهمد که (ب ) مابه ازايي خارجي دارد و آن را واقعي ميداند.
p ,١٩٩٧ ,Hacker) البته ويتگنشتاين به چون وچرا در برخي از ادعاهاي هايدگر هم چون «هيچ ميهيچد» (’das Nichts nichtet‘) –و تا اندازه اي تقدم هيچي بر سلب – از نظر معنا، مباني، لوازم ، تجربه پذيري، کاربرد در علم و غيره پرداخته است (٧٧–٦٨ ,٢٠٠٣ ,Wittgenstein) ولي اين بدان معنا نيست که او خود به حل دشواره هاي معدومات نپرداخته باشد.
p ,٢٠٠١ ,Friedlander)، برخي مدعياند پس ديگر نيازي نيست يک واقعيت منفي به وسيلۀ همۀ واقعيت هاي ايجابي تعيين شود؛ بلکه ميتواند به وسيلۀ يک واقع مثبت تعيين شود(٩ ,١٩٨٨ ,Hunnings) ولي چنين کسي اول بايد نشان دهد ويتگنشتاين از مولکولي بودن گزاره و واقعيت منفي نيز عدول کرده است : «هيچ گزارة اتمي منفي نيست .
p ,٢٠٠٨ ,Wittgenstein) به نظر ما حتي اگر ويتگنشتاين يک واقع منفي مولکولي را از يک واقع مثبت اتمي استنتاج کند(٩ ,١٩٨٨ ,Hunnings)، باز اين لزوما به سود چنين ادعايي نيست ؛ چراکه اين استنتاج ميتواند به کمک همۀ واقعيت هاي ايجابي بوده باشد و آن يک واقع مثبت اتمي صرفا به دلايلي بيش تر مد نظر بوده باشد و به همين خاطر بيش تر به عنوان مقدمۀ استنتاج خود را نشان دهد.