چکیده:
از جمله موضوعات پر مناقشه در فلسفه زبان معنای جملات است. فرگه معنای یک لفظ را بر مبنای نحوه بازنمایش لفظ از مصداق خارجی مرتبط با آن تعریف می کند. اما وی معنای جمله را در نسبت با صدق و کذب آن معرفی و «اندیشه» را معنای جملاتی می داند که حاوی حکم باشند. در این نوشتار ابتدا کوشیده ایم تبیین و تحلیلی تازه از موضوع اندیشه و پیش زمینه های دست یابی به آن را در دیدگاه فرگه ارائه کنیم. در ادامه و در مقام نقد نگاه فرگه، پرسشی در باب شیوه تعامل اندیشه با اندیشنده و نیز مراقبت اندیشنده بر اندیشه مطرح شده است. در نهایت و بر اساس نتایج بدست آمده و پاسخ های ارائه شده بدین پرسش، به پرسش اصلی این نوشتار و نقد نظر فرگه در باب تقسیمی آشکار در تعاریف «ذات حقیقی اندیشه» و «ویژگی های غیر ذاتی اندیشه» پرداخته ایم. بر اساس نظر نگارندگان این نوشتار و تعارض این دو تعریف با شاکله نظریات فرگه در باب اندیشه در این مقاله نشان داده می شود که تبیین فرگه از این دو مولفه اندیشه ناقص است به طوری که موجب تزلزل ماهیت اندیشه و نقض موضوع آن می گردد.
Philosophy of language and its problems are among the most important and challengeable topics in contemporary philosophical thought. Discussion about the sense of a sentence is one of these important debates. Gottlob Frege explains the sense of a term as the form of the representation of its reference. He calls the sense of a sentence a “thought” and believes that the reference of a sentence is determined by its truth value.
In this article, at first, we develop a new approach to the notion of thought. To reach this aim, some of Frege’s logical and epistemological presuppositions and also the properties of thought from his point of view will be examined. Then, on the basis of a vague relation that Frege supposes between a thought and its owner his view is criticized. Finally, we will criticize Frege’s opinion about true essence and the inessential properties of thoughts. It will be shown that Frege’s interpretation of these notions is incomplete and makes the notion of thought problematic.
خلاصه ماشینی:
براي اينکه بدانيم انديشه چگونه ميتواند ما را به هدف خود رهنمون سازد، پرسش اصلي اين است که انديشه به چه کار ما ميآيد و تفاوت آن با ديگر امور مشابه آن چيست ؟ اگر بپذيريم که قادر به انتقال هويت هاي ذهني خود (Idea/Mental State) به ديگران نيستيم و نيز توانايي خوانش ذهن ديگران را براي دست يابي به وضعيت ذهني آنان نداريم ، زيرا محتويات ادراکي ذهن افراد امور خصوصياند و انتقال خود اين امور امکان پذير نيست ، نياز به بررسي موضوع انديشه براي ما جدي مي شود.
٤ البته فرگه با اين تقسيم بندي، درصدد انکار معناداري جملات ديگر همچون جملات امري يا دعايي نيست ، اما از آنجا که در نظر فرگه ، خود جمله نميتواند صادق يا کاذب باشد و صدق و کذب مربوط به معنايي است که از جمله درک ميکنيم ، پس بايد گونه اي از جملات را برگزيد که معناي آنها ظرفيت پذيرش صدق و کذب را داشته باشد.
به تعبير ديگر، تا سير منطقي مدعيات فرگه در باب تبيين انديشه را درک نکنيم و همچنين متوجه محدوديت هاي فرگه براي تفسير انديشه و چگونگي ارتباط آن با ديگر اجزاي سيستم فلسفي او نشويم ، نميتوانيم به درستي اين موضوع را مورد بررسي و کنکاش قرار دهيم که آيا ذات حقيقي و ويژگيهاي غير ذاتي اي که فرگه براي انديشه مدعي شده است صرفا يک اختلاف در تعبير و فهم ما از مطالب فرگه است ، يا اينکه به واقع ايرادي اساسي در تبيين انديشه از نگاه فرگه صورت گرفته است .