چکیده:
دربارهی نسبت عرفان و سیاست دو دیدگاه کلان وجود دارد: یک دیدگاه میان این دو تمایز مطلق قائل است؛ دیدگاه دیگر بر همپوشانی نسبی آنها حکم میکند. بر این اساس، در نگاه به اندیشههای نجمالدین رازی، این پرسشها قابل طرح هستند که: نجمالدین رازی چه نسبتی میان عرفان و سیاست برقرار میکند؟ جایگاه حکمران خوب در عرفان سیاسی وی کجاست؟ از نظر وی، حکمران خوب چه ویژگیهایی باید داشته باشد؟ نجمالدین رازی، عرفان را پدیدهای اجتماعی میداند که میکوشد در کنار خواص، عوام را نیز متحول سازد. از منظر وی، عوام بر درک هستی از عقل، و خواص از عشق بهره میبرند؛ پس صرفاً کسانی میتوانند هم خواص و هم عوام را بهسوی سعادت هدایت نمایند که دارای قوهی عقل و عشق به حد اعلاء باشند. از این منظر در غیاب انبیا حکومت در اختیار اولیای الهی است. بدینترتیب حکومت پادشاهی الهی، بخش جداناشدنی از عرفان اجتماعی محسوب میشود. پادشاه الهی نجمالدین باید متصف به صفات اخلاقی-سیاسی ایجابی و سلبی باشد که اساسیترین آنها عدالت است که شامل: راستی، انصاف، احسان، صبر، مدارا، مشورتپذیری، فسادستیزی، مصلحتاندیشی و اعتدال (ویژگیهای ایجابی) و دوری از هوای نفس، عجب، تکبر، فساد، کفر، فحشا، منکر، بغی، حرص، دنیاطلبی، مالدوستی، بخل، خشم و سستی، و افراط و تفریط (ویژگیهای سلبی) میشود.
خلاصه ماشینی:
عرفان سیاسی نجمالدین رازی: حلقهی وصل عقل و عشق محمدعلی توانا 1 ، یوسف حقیقی 2 3 تاریخ دریافت: 12/3/1395 تاریخ تأیید: 23/6/1396 چکیده دربارهی نسبت عرفان و سیاست دو دیدگاه کلان وجود دارد: یک دیدگاه میان ایندو تمایز مطلق قائل است؛ دیدگاه دیگر بر همپوشانی نسبی آنها حکم میکند.
پادشاه الهی نجمالدین باید متصف به صفات اخلاقی-سیاسی ایجابی و سلبیباشد که اساسیترین آنها عدالت است که شامل: راستی، انصاف، احسان، صبر، مدارا،مشورتپذیری، فسادستیزی، مصلحتاندیشی و اعتدال (ویژگیهای ایجابی) و دوری از هوای نفس، عجب، تکبر، فساد، کفر، فحشا، منکر، بغی، حرص، دنیاطلبی، مالدوستی، بخل، خشم و سستی، و افراط و تفریط (ویژگیهای سلبی) میشود.
ازاینرو طبیعی مینماید که نجمالدین، نوک تیز انتقادات خود را متوجه ناکارآمدی حاکمان مستقر نماید و نهتنها آنان، بلکه تودههای مردم را به مقابله با دشمنان خارجی - بهویژه مغولها - دعوت کند (رازی، 1366: 16) تا شاید گونهای نظام سیاسی مقتدر و باثبات، شبیه پادشاهی باستانی ایران یا حکومتهای انبیای الهی همچون داوود و سلیمان شکل گیرد (رازی، 1381: 108).
پس پادشاه میبایست بهنیروی عقل و عشق مجهز باشد و نهتنها فضایل اخلاقی را در وجود مردمان پرورش دهد، بلکه آنان را بهسوی نور الهی هدایت کند (رازی، 1389: 121-216).
بهنظر میرسد این دیدگاه تا حدودی با دیدگاه تقدیرگرایی رایج در میان اهلسنت متفاوت است؛ چه اینکه شخص حاکم نهتنها میبایست دارای استعدادها و شایستگیهای لازم برای دریافت لطف و محبت الهی باشد، بلکه میبایست با مجاهدت و ریاضت خویش بدینمقام دست یابد (رازی، 1393: 79-80).