چکیده:
چکیده
«سرپرستی» و «فرزندخواندگی» یک رابطه حقوقی با ویژگیها و شرایطی خاص است که با توجّه به سابقۀ تاریخی و نگرش ویژه به آن در ایران باستان، نمونههایی گوناگون از آن در شاهنامه دیده میشود. هدف نگارنده در این پژوهش بررسی ابعاد گوناگون حقوق این کودکان در شاهنامه و تحلیل آن بر مبنای مواد و بندهای کنوانسیون حقوق کودک است. این سند، نخستین پیماننامۀ بینالمللی جهت حمایت از حقوق کودکان است که با تأکید بر منافع عالیه کودک، همان حقوق و مزایای فرزند طبیعی را برای کودکان تحت تکفّل و فرزندخوانده مقرر داشته است. بررسیهای صورتگرفته نشان میدهد که سرپرستیها و فرزندخواندگیهای شاهنامه تنها ریشه در عوامل اجتماعی، سیاسی و فرهنگی داشته و بههیچعنوان جنبۀ اجبار اقتصادی در آنها دیده نمیشود؛ از سویی، این امر تنها مختص جنبۀ «تربیتی» کودکان بوده و بحث بهرهمندی از مزایای مالکیتی سرپرست در آن مطرح نیست و برخلاف عملکرد ضعیف برخی خانوادهها، توجّه همهجانبه سرپرستان به حقوق این کودکان، بویژه کارکرد عاطفی در آن انکارناپذیر است.
کلیدواژهها
سرپرستی، فرزندخواندگی، کنوانسیون حقوق کودک، کودک، شاهنامۀ فردوسی.
The relationship between guardianship and adoption is a legal one. It has certain characteristics and necessitates special circumstances which according to its historical background and particular outlook in ancient Persia, various examples of it are seen in Shahnameh. The purpose of this study is to examine different aspects of the rights of these adopted children in Shahnameh and to analyze the cases according to the articles of the convention of children’s rights. This document, Shahnameh is the first international agreement which supports the children’s rights and respects the same rights and privileges of a natural child for the adopted ones to the best interests of child. Different studies demonstrate that the guardianship and adoptions in Shahnameh had roots in social, political, and cultural factors and the economic coercion by no means had any role in the affair, the main concern being the cultivation and raising of children irrespective of winning the benefits gained in the process. The overall attention of the guardians towards the rights of these children are indeed praiseworthy. The emotional aspect in particular is an integral part of the guardian’s responsibility unlike the weak performances seen from some families in this regard.
خلاصه ماشینی:
بحث و بررسی ١-سرپرستی و فرزندخواندگی کودکان در شاهنامه سرپرستی و فرزندخواندگی در شاهنامه اقدامی جهت حمایت از کودکانی است که به هر دلیل ، محروم از جمع خانوادگی و عاطفی والدین شده و تا رسیدن به بلوغ جسمی و فکری، نیازمند مراقبت و سرپرستی دیگران هستند؛ از آن جا که در ماده (٧) کنوانسیون ، حق حضانت کودک و مراقبت از او در درجه نخست برعهده والدین گذاشته شده و از طرفی، تمامی کودکان مورد بحث در شاهنام ه ، البته به جز دختر مهرک نوش زاد، خود دارای پدر و مادر یا حداقل یکی از آن دو هستند، بنابراین در این اثر با سه دسته از کودکان مواجه هستیم : ١-کودکان تحت تکفلی که با نظارت خانواده یا اطرافیان به سرپرستی سپرده میشوند؛ مانند فریدون ، کیخسرو، شغاد، سیاوش و بهرام گور؛ ٢- کودکان فرزندخوانده که از هویت خویش بیاطلاع هستند و از سوی خانواده طرد شده اند: مانند زال و داراب ؛ ٣- کودکانی که هویت شان مشخص است ، اما از نعمت خانواده محروم اند: مانند دختر مهرک نوش زاد.
از جهتی به دلیل آن که بیش تر این کودکان به دلایل خاصی که در ادامه مطرح خواهد شد، به سرپرستی و فرزندخواندگی سپرده شده و پس از طی دوران خردسالی و رفع موانع موجود به دامان خانواده باز میگردند، بحث برخورداری از ارث و مزایای مالکیتی سرپرست برای آنان مطرح نمیگردد؛ اما جالب توجه است که براساس سنت و آداب زرتشتی، حق ارث از جمله حقوق فرزندخوانده محسوب میشد؛ به همین جهت پس از تنظیم سند و انجام تشریفات لازم و رسمیت یافتن فرزندخواندگی، پدرخوانده موظف بود تا مقداری از اموال خود را به عنوان ارث برای آن فرزند تعیین کند؛ حال آن که براساس قوانین اسلامی از جمله آیۀ شش سوره احزاب ، تنها «نسبیت واقعی» شرط برخورداری از ارث بیان شده است .