چکیده:
شاعران عارف گاه، برای آنکه حالات درونی و مکاشفات خود را برای مخاطبانشان بیان کنند از مفاهیم، بنمایهها و بعضا تمثیلهای حماسی مدد جستهاند. گاه این وامگرفتن چنان آشکار است که مخاطب یقین میکند که شاعر، متنی حماسی را فراچشم داشتهاست؛ چنانکه عطار در منطقالطیر، به آثار حماسی و از جمله شاهنامه نظر داشتهاست. همین شباهتها از سویی و به رسمیت شناختهشدن گونه نسبتا جدیدی از ادبیات حماسی با نام حماسه عرفانی از دیگرسو و نیز موضوع سفر قهرمان و مراحل کم و بیش مشابه در آنها، ما را بر آن داشت تا به مقایسه و بررسی وجوه اشتراک، از جمله در ساختار روایی و بنمایه های مشترک در منطقالطیر عطار و اودیسه هومر برآییم. نتایجی که به دست آمد، از این قرار است: 1- هر دو کتاب از حیث ساختار روایی، مشترکات تامل برانگیزی دارند. 2- بنمایههای مشترک زیادی در دو اثر وجود دارد. 3- کهنالگوی سفر قهرمان مورد نظر جوزف کمبل و مراحل سهگانه آن، در هر دو اثر آشکار و با نظر کمبل قابل تطبیق است.
In some cases, mystical poets have taken advantage of epic concepts, motifs, and sometimes symbols in order to express their inner states and revelations to their audiences. Sometimes, this barrowing is evident enough to make the audience believe that the poet had an epic text in mind, as in Mantegh-al-Tair, Attar had some works of epic literature, like Shahnameh, in mind. These similarities, on the one hand, and the recognition of a rather new subgenre of epic literature, i.e., mystical epic, on the other hand, as well as the theme of the hero’s journeys and their almost similar stages motivated a comparative study of similarities, as in the narrative structure, and common motifs in Attar’s Mantegh-al-Tair and Homer’s Odyssey. Comparing the two works, the following results were given: a) There are considerable similarities in their narrative structures. b) They have numerous common motifs in them. c) The hero’s journey archetype, as considered by Joseph Campbell, and its three main phases are evident in them.
خلاصه ماشینی:
مقایسۀ سفر قهرمان نیز از جهاتی مسبوق به سابقه است ، چنان که هم از سوی کسانی چون ریتر (١٣٧٧)، زرین کوب (١٣٧٩)، رزمجو(١٣٧٥) و (١٣٨٨)، پورنامداریان (١٣٧٥)، شمیسا(١٣٧٦)، کزازی(١٣٨١)، سرامی(١٣٨٣)، قبادی (١٣٨٦) و هم در نقد کهن الگویی، بویژه از سوی کسانی چون یونگ (١٣٧٧)، کمبل (١٣٨٤) و دیگران ، به این موضوع اشاره شده است اما دربارة مقایسۀ این دو کتاب ، بویژه مقایسۀ چندوچون سفر قهرمان در این دو اثر، شاید تنها بتوان از مقاله ای با عنوان «تطبیق و مقایسۀ داستان شیخ صنعان و داستان اولیس » که نگارندگان مقالۀ حاضر، آن را در همایش ملی انجمن ترویج ارائه کرده اند یادکرد.
در مقالۀ یادشده ، مراحل سفر (دورشدن ) و بازگشت شیخ صنعان و اولیس (Ulysses) به وطن و منزل اصلیشان ، با هم مقایسه شده است اما در مقاله حاضر، مراحل روایت و عناصر و بن مایه های مشترک بین داستان اودیسۀ هومر و داستان مرغان در منطق الطیر عطار، با توجه به کهن الگوی سفر قهرمان مقایسه و بررسی میشود.
٢- ٤- مقایسۀ مراحل سفر در دو داستان آشکار است که نمیتوان انتظار داشت تمام مراحل هفتگانۀ سفر در منطق الطیر، در اودیسه نیز باشد اما علاوه بر تعدادی از این مراحل ، هر سه مرحلۀ مورد نظر جوزف کمبل ، یعنی مراحل عزیمت ، دستیابی (تشرف ) و بازگشت ، کم وبیش در هر دو مشابه است : در مرحلۀ نخست ، مرغان به انگیزة یافتن پادشاه حقیقی و سرزمین راستین خود و اولیس برای رسیدن به یار و دیار اصلی خویش عزیمت میکنند.