چکیده:
این مقاله به مسئلة گفتگوی تمدنها که در عصر حاضر از اهمیت و جایگاه ویژه یی برخوردار است، میپردازد. نویسنده با روش توصیفی و کتابخانه یی و نیز بر اساس تجارب شخصی، ضمن ارائة پیشینة تمدنی و جغرافیای تمدنی از ایران، به تقابل و تعامل ایران با تمدنهای باستان(شرق و غرب) و تمدن اسلام پرداخته است. وی معتقد است با شناخت فرهنگ و تمدن ایران که از راه بررسی تحولات تاریخی و باستان شناسی محیط زیست و جغرافیای جامعه و ارزشهای موجود در آن قابل حصول است، میتوان ایران را بعنوان یکی از پیشگامان گفتگوی فرهنگی و تاریخی در تاریخ معرفی کرد.
خلاصه ماشینی:
وي معتقد است با شناخت فرهنگ و تمدن ايران که از راه بررسي تحولات تاريخي و باستان شناسي محيط زيست و جغرافياي جامعه و ارزشهاي موجود در آن قابل حصول است ، ميتوان ايران را بعنوان يکي از پيشگامان گفتگوي فرهنگي و تاريخي در تاريخ معرفي کرد.
کليدواژگان گفتگوي تمدنها؛ نقش ايران ؛ هويت ملي ؛ تمدنهاي باستاني ؛ پيشينة تمدني ؛ پيشينة باستان شناسي مقدمه مسئلة تاريخي گفتگوي تمدنها در پايان هزارة دوم ميلادي (اوايل هزارة سوم ميلادي )، بعنوان يکي از مهمترين مباحث فرهنگي و علمي در جهان مطرح شد.
جامعة ايراني از ديرگاه در رابطه با خود (نهادها و ديناميسم دروني )، طبيعت و جغرافياي منطقه و ديگر جوامع نزديک و دور (ديناميسم بروني )، داراي هويت ويژه يي بوده و در مسير حرکتهاي اجتماعي ، مميزه هاي تاريخ ساخته يي در آن بوجود آمده است .
در اين مسري تاريخي، به مرکزيت ايران از سدة سوم پيش از ميلاد تا عصر اسلامي و از آن زمان تا روزگار کنوني که تکنولوژي و سلطه گريهاي جهاني ، دگرگونيهايي را پديد آورده ، اين راه هاي بزرگ اصليترين و قديمي ترين تمدنها و فرهنگها را درتعامل و تقارب تاريخي قرار داده است .
ايران در اين رسالت تاريخي ، هم از خود مايه گرفته و هم در مرکز بزرگترين تمدنهاي جهان ، کانون مبادلات و نقل وانتقال فرهنگي بوده و در برابر انواع هجومها و ويرانگريهاي اقوام غيرمتمدن از همة دستاوردهاي متعلق به تمدن يادشده دفاع کرده است .