چکیده:
این مقاله در مورد نظریه و عمل روششناسی اقتصاد به رشتة نگارش درآمده است و به مسئله مستعمل و نخنمای رایج مقایسة نظریه با عمل نمیپردازد. شناسایی روششناسی که اقتصاددانان واقعا در عمل به کار میبندند بسیار جالبتر از پرسش در مورد عمل آنها بدان چیزی است که از آن جانبداری مینمایند. به روشنی، این پرسش تا حدودی تجربی است و همچون تمام پرسشهای تجربی، نیازمند چارچوبی نظری برای بررسی جزئیات تجربی است. بدین منظور به ارائة «نظریة روششناسی» میپردازم که در بیش از 30 سال گذشته آن را بهکار بستهام. با توسل به این نظریة روششناسی برخی از شیوههایی را بررسی خواهم کرد که امروزه روششناسی از طریق آنها به عمل در میآید.
خلاصه ماشینی:
"قبل از ارزیابی و بررسی ماهیت روش و اسلوب علمی بیکن در مورد اثبات حقیقت دانش یک فرد،باید از خودمان سؤال کنیم که چرا این روش علمی ممکن است برای انسانگراها یا هر فرد دیگریمفید و مورد توجه باشد.
قبل از ارزیابی و بررسی ماهیت روش و اسلوب علمی بیکن در مورد اثبات حقیقت دانش یک فرد،باید از خودمان سؤال کنیم که چرا این روش علمی ممکن است برای انسانگراها یا هر فرد دیگریمفید و مورد توجه باشد.
با این وصف میتوان دریافت که روش علمی بیکن توأمان متضمنحصول اطمینان از حقایق جمعآوری شده،از آن جهت که گردآورنده خود شخصی علمی(و عاری ازهر نوع تعصب و پیشداوری بوده)،است و هم اینکه روشی است که به کمک آن میتوان ادعاهایمطرح شده را بهعنوان دانش صحیح توجیه نمود.
در این مرحله پرسش جدیدی مورد توجه قرار میگیرد:«آیا امکان داردکه دانش بدون توضیح فرآیند دانستن تبیین شود؟»پاسخ مثبت به این پرسش به واقع موجب نفیقرارداد اجتماعی میگردد و این نفی و تکذیب ممکن است به معنای رد احساسگرایی و در عوضپذیرش این ایده شود که تمامی دانشها حاوی عناصر نظری اساسی و ماهوی هستند.
در این مرحله پرسش جدیدی مورد توجه قرار میگیرد:«آیا امکان داردکه دانش بدون توضیح فرآیند دانستن تبیین شود؟»پاسخ مثبت به این پرسش به واقع موجب نفیقرارداد اجتماعی میگردد و این نفی و تکذیب ممکن است به معنای رد احساسگرایی و در عوضپذیرش این ایده شود که تمامی دانشها حاوی عناصر نظری اساسی و ماهوی هستند."