چکیده:
در پژوهش حاضر، استعارههای رایج در پیکره ضربالمثلهای شمال خوزستان، در چارچوب معنیشناسی شناختی بر اساس مدل انتخابی «طرحوارههای تصویری گرین و ایوانز» (2006) بررسی میشوند.ثبت و ضبط کردن زبانها و گویشها یکی از عوامل حفظ و انتقال صحیح زبان از نسلی به نسلدیگر است. یکی از علل فراموشی تدریجی زبانهای محلی را میتوان در نبود متون ادبی آنها دانست. در این راستا، ضربالمثلها میتوانند بهعنوان بخشی از فرهنگ هویت ملی، هویت فردی و اجتماعی نقش عظیمی را در انتقال و شناخت مفاهیم و مطالعات زبانی ایفا کنند. نقش ضربالمثلها و کشف ساختار نظام شناختی آنها در راستای ارتباط با محیط پیرامون خود، تاثیربسزایی بر چگونگی انتخاب عناوین و پردازش هدفمند آنها در گویشهای مختلف ایرانی دارند. از این رو انجام این تحقیق در قالب معنیشناسی شناختی اهمیت پیدا میکند. این پژوهش به شیوه توصیفی- استقرایی انجامگرفته و بخشی از دادههای جمعآوریشده از طریق روش میدانی از گویشوران بومی منطقه بوده است. نتایج بهدستآمده از این تحقیق نشان میدهد که تعامل تجربه و محیط پیرامون در شکلگیری طرحوارهها و استعارههای مفهومی نقش ارزشمندی را در کاربرد مفاهیم شناختهشده در گفتمان مخاطبان ایفا میکند؛ همچنین انواع کلی طرحوارههای مشخصشده در مدل گرین و ایوانز (2006) ازجمله طرحوارة فضا، طرحوارة حرکتی، طرحوارة ظرف (حجم)، نیروی متقابل، طرحوارة اتحاد و طرحوارة موجودیت، در ضربالمثلهای شمال خوزستان در گویش دزفولی یافت میشود.
In the present research, the common metaphors in body of proverbs in northern Khuzestan within the framework of cognitive semantics, based on Evans and Green Schematic Model (2006) are studied. Recordings of languages and dialects plays an important role in preserving language and cultural transmission from one generation to another one.Therefore, one reason of gradual loss of local languages may be attributed to the lack of literary texts. In this regard, proverbs as a component of culture, national, personal and social identity are significant. Proverbs can play a major role in transferring and recognizing concepts and language studies. The role of proverbs and discovering their cognitive structure in regard with the surrounding environment can have a major effect on how to select topics and their purposeful processing in Iranian dialects. Therefore, the need for this study in the framework of cognitive semantics is of great importance. The present study was done through descriptive –inductive method and some data were gathered based on a field study of local speakers. Results of the study revealed that the interaction between experience and environment in forming schemata and conceptual metaphors have a valuable role which appear as practical concepts in audience discourse. Furthermore, the overall schema types specified in Green and Evans Model (2006) including space schema, containment schema, force schema, unity schema, and existence schema were traced in proverbs of Dezfuli Dialect in the north of Khuzestan.
خلاصه ماشینی:
نتایج به دست آمده از این تحقیق نشان میدهـد کـه تعامـل تجربـه و محیط پیرامون در شکل گیری طرحواره ها و اسـتعاره هـای مفهـومی نقـش ارزشمندی را در کاربرد مفـاهیم شـناخته شـده در گفتمـان مخاطبـان ایفـا میکند؛ همچنین انواع کلی طرحواره های مشخص شده در مـدل گـرین و ایوانز (٢٠٠٦) ازجمله طرحوارٔە فضا، طرحوارٔە حرکتی، طرحـوارٔە ظـرف (حجــم )، نیــروی متقابــل ، طرحــوارٔە اتحــاد و طرحــوارٔە موجودیــت ، در ضرب المثل های شمال خوزستان در گویش دزفولی یافت میشود.
آنهـا معنـی شناسـی شـناختی را آغـازگر ارتبـاط میـان انسـان و دنیـای پیرامون بر اساس تجربه های کسب شده فرض می کنند و بر همین اساس ، ساختار مفهومی را بیان می کنند و ضمن این که طرحواره های تصویری را به عنوان یک زیرمجموعه از سـاختار 1 embodiment 2 Rohrer 3 kozeszowski 4 Zlatev 5 Frank مفهومی و تجسمی به حساب می آورند، در توصیف و تحلیـل نظریـۀ طرحـوارٔە تصـویری از دو اصل مهم در معنی شناسـی بهـره مـی گیرنـد و ارتبـاط ایـن دو اصـل بـا یکـدیگر را لازم می دانند؛ اولین اصل ، سـاختار مفهـومی اسـت کـه از تجسـم نشـئت گرفتـه و بـه آن فرضـیۀ تجسم یافته ١ نیز اطلاق می گردد و اصل دوم ، در پی انعکاس ساختار معنایی ساختار مفهـومی بوده و به آن «اصل شناخت مفهومی »٢ گفته می شود.