چکیده:
فعلهای سبک معمولاً بهعنوان طبقهی خاصی از مقولات دستوری شناخته میشوند که مشارکت معنایی اندکی در گروههای فعلی دارند و به همین دلیل کمتر مطالعهای به رابطهی معنایی این فعلها با فعلهای سنگین پرداخته است. مقالهی پیشرو با استفاده از چارچوب پویایی نیروی بروگمن، معنیشناسی واژگانی شناختی و بررسی بیش از 130 ساخت سبک و مرکب متشکل از فعل «گرفتن» نشان داد که اگرچه این فعل سبک همانند فعل سنگین متناظرش معنای غنی واژگانی ندارد ولی روابط معنایی نظاممندی بین این دو وجود دارد. با توجه به تعداد اندک فعلهای سادهی زبان فارسی، فعلهای سنگین با حضور در ساختهای مرکب امکان بیان مفاهیم فعلی جدید را فراهم میکنند و به همین دلیل انتظار میرود که فعل سنگین «گرفتن» در ساختهای مرکب یا سبکِ بسیاری به کار رود و جنبههایی از معنی خود را در این فرایند از دست بدهد. با این حال، در این مقاله نشان داده شد که نه تنها فعل سبک «گرفتن» جنبههای معنایی مختلفی از فعل سنگین ازجمله پویایی نیرو را حفظ میکند، بلکه کاربردهای مختلف فعل سبک تابعی از چندمعنایی فعل سنگین است.
خلاصه ماشینی:
ازجمله میتوان به عموزاده و بهرامی (١٣٩١) اشاره کرد که ویژگیهای پویایی نیروی دو فعل سبک «کردن » و «داشتن » را بررسی کرده و نتیجه میگیرند که این فعل ها پویایی نیروی فعل سنگین را در بافت های انتزاعیتر نیز حفظ میکنند؛ با این حال ، تحلیل آنها تا حد زیادی غیرنظام مند و گسسته است چراکه صرفا ترجمه و برداشتی از بروگمن (٢٠٠١) بوده و نویسندگان تنها به پویایی نیروی فعل سبک پرداخته اند و جنبه های معنایی دیگری که این فعل ها در مسیر سبک شدن خود 1.
(رجوع شود به تصویر صفحه) کاربردهای سبک این مفهوم بسیار اندک هستند و با توجه به معنی «تصاحب »، فاعل در این ساخت ها کنش گر سرنمونی است که در انتهای جریان انرژی نیز قرار دارد و درنتیجه پذیرنده نیز به حساب میآید: کنش فیزیکی / روان شناختی خود ـ محور (مرجع فاعل : کنش گر سرنمون / پذیرنده ـ منبع انرژی و گیرنده ی انرژی) «باج گرفتن ، خراج گرفتن ، جان گرفتن (گرفتن زندگی)، وقت گرفتن (هدر دادن زمان )، اقرار گرفتن ، اعتراف گرفتن ، سواری گرفتن ، طلاق گرفتن ، انتقام گرفتن » همان طور که در نمونه های بالا نشان داده شد، «گرفتن » معمولا بیانگر حرکت دادن کنش رو، چه به صورت عینی و چه روان شناختی، از منبع به سمت خود یا کنش گر است و به همین دلیل فعلی حرکتی به حساب میآید.
Explorations of semantic space: The case of light verb constructions in Persian.