چکیده:
پس از انتشار مقالة پرنفوذ هیلاری پاتنم در سال 1967 با عنوان «زمان و هندسه فیزیکی»، بحث از نظریة نسبیت خاص در مناقشة میان دیدگاه ایستانگرانه و دیدگاه پویانگرانه به شکلی جدی در فلسفة زمان معاصر مطرح شد. پاتنم در این مقاله با استفاده از این نظریه استدلالی به سود دیدگاه ایستانگرانه طرح میکند. او در استدلال خویش مبتنی بر نظریه نسبیت خاص رابطة همزمانی را رابطهای نامتعدی در نظر میگیرد. از این رو، برخی فلاسفه (برای نمونه بورن Bourn 2006 و کریک Craig 2008) تلاش کردهاند که از طریق دفاع از فرض وجود چهارچوبی به عنوان چهارچوب ارجح، و بنابراین وجود رابطة همزمانی همارزی، از دیدگاه پویانگرانه دفاع کنند. در این مقاله تلاش میشود پس از بررسی استدلال پاتنم و نیز استدلالات به سود فرض وجود چنین چهارچوبی، از طریق تمایز میان دیدگاه ایستانگرانة ضعیف و دیدگاه ایستانگرانة قوی، استدلال شود که فرض وجود چنین چهارچوبی هیچ سودی برای دیدگاه پویانگرانه ندارد.
1967, “time and physical” geometry, discussion about implications of the Special Theory of Relativity (STR) for the debate between Static vs. Dynamic models of temporal reality became serious in contemporary philosophy of time. In this article, Putnam provided an argument in favor of Static model by assuming the STR. By virtue of the STR, he assumed that the relation of simultaneity between events is a non-transitive relation. For this reason, some philosophers (e.g. Bourn 2006 and Craig 2008) have tried to defend the Dynamic model through defending a privilege frame of reference (and so, a transitive relation of simultaneity) in relativistic setting. In this paper, by distinguishing between weak static model and strong static model I will try to argue that why assuming a privileged frame of reference, even if exists, could not have any advantage for advocates of the dynamic m
خلاصه ماشینی:
در فلسفة زمان قرن بیستم بهطورکلی سه نوع استدلال عمده بهسود نگاه ایستانگرانه وجود داشته است: استدلال منطقی (McTaggart 1908)؛ استدلال متافیزیکی (برای ملاحظة تقریر خوبی از این استدلالها بنگرید به فصول 4 و 5 از Sider 2001)؛ و استدلال فیزیکی (استدلال بهموجب نظریة نسبیت خاص، برای نمونه Rietdijk 1966; Putnam 1967; Sunders 2002).
این نوع واکنش خود از دو مسیر پی گرفته شده است: نخست، استدلال شده است که نظریة نسبیت خاص را میتوان بهنحوی «تفسیر» کرد که صحبت از وجود یک چهارچوب مرجع «ارجح» در آن ممکن باشد (Bourne 2006)؛ دوم، این نظریه را میتوان بهنحوی «بازنگری» کرد که بتوان در آن رابطة همزمانی همارزی تعریف کرد (برای نمونه بنگرید به Tooley 1997).
در این مقاله میکوشیم استدلالی فراهم کنیم که نشان دهد چرا، حتی درصورت فرض وجود یک چهارچوب مرجع ارجح (که بتوان بهاستناد آن از رابطة همزمانی همارزی صحبت کرد)، چنین فرضی هیچ سودی برای طرفداران نگاه پویانگرانه نخواهد داشت.
5. 4 دیدگاه پویانگرانه و مسئلة مجموعة رویدادهای واقعی پاسخ مدافع دیدگاه پویانگرانه به اشکال یادشده ممکن است این باشد که فرض وجود چهارچوب مرجع ارجح مناقشة میان دیدگاه پویانگرانه و دیدگاه ایستانگرانه را بهشکل قبلی آن، یعنی پیشاز طرح موضوع نظریة نسبیت خاص، بازمیگرداند و همینقدر برای رهایی از استدلال علیه دیدگاه پویانگرانه برمبنای نظریة نسبیت خاص (استدلال پاتنم) کافی است.