چکیده:
از فرقههای مهم بودایی در تبت، فرقه «گه ـ لوگ ـ په» یا همان دالاییلاماست که به لاماییسم نیز مشهور است. مشهورترین رهبر این شاخه، تنزین گیاتسو، معروف به دالاییلامای چهاردهم است. عقاید گوناگون این شاخة بودایی، با تفاوتهایی، بیشتر بر پایة بودیسم سنتی شکل گرفته است. دالاییلاما، عقایدی بحثبرانگیز درباره خدا، هدف زندگی، شادی و مسائل اجتماعی ـ سیاسی مطرح کرده است. او درباره دین، دیدگاهی پلورالیستیک دارد و به اصل وجود خدا یا خدایی شخصی معتقد نیست. هدف زندگی از دیدگاه دالاییلاما، دستیابی به حداکثر شادی است که خود، آن را به مفاهیمی دیگر از قبیل آزادی و مهربانی فرومیکاهد. او درباره مسائل اجتماعی ـ سیاسی نیز گاه رویکردی افراطی یا تفریطی و گاه نامتعارف پیشه میکند. نقدهایی به این دیدگاهها میتوان وارد کرد که چه بسا راه پژوهشگران و بهویژه خوانندگانی را که به سنت عرفان اسلامی معتقدند به تلقی درست از آموزههای بودیسم هموار میسازد و آنها را هرچه بیشتر با زوایای اصیل و مهجور سنت خود، آگاه میکند.
من أهم الفرق البوذیة فی التبت هی (که- لوک- به) أو الدالای لاما المعروفة ایضا باسم اللامائیة. اشهر القائد فی هذه الفرقة هو تینزن غیاتسو المعروف باسم الدالای لاما الرابع العشر.
وقد شکلت أفکار مختلفة لهذا الفرع البوذی مع الاختلافات، فی الغالب علی أساس البوذیة التقلیدیة. أثار دالای لاما أفکار مثیرة للجدل حول الله والغرض من الحیاة والسعادة والقضایا الاجتماعیة ــ السیاسیة. لدیه وجهة نظر تعددیة للدین ولا یؤمن بمبدأ وجود الله أو الله الشخصی. الهدف من الحیاة من وجهة نظر الدالای لاما هو تحقیق أقصی قدر من السعادة حیث یقلله نفسه إلی مفاهیم أخری مثل الحریة واللطف. ویناقش أیضا القضایا الاجتماعیة السیاسیة فی بعض الأحیان مع النهج الافراطی أو التفریطی و غیر متجانسة فی بعض الأحیان. ویمکن توجیه الانتقادات إلی هذه الآراء، التی قد تفتح الطریق أمام الباحثین لکی ینظروا بشکل صحیح إلی التعالیم البوذیة ولا سیما أمام القارئ الذی ینتمی إلی العرفان الإسلامی ویعلمهم المزید عن الجوانب الأساسیة والمهجورة لتقالیدهم.
One of the most important Buddhist sects in Tibet is Dalai Lama cult which is known as Lamaism. The most famous leader of this branch is Tenzin Gyatso who is known as fourteenth Dalai Lama. The various ideas of this Buddhist branch are based mainly on traditional Buddhism. Dalai Lama has raised some controversial ideas about God, the purpose of life, happiness and socio-political issues. He has a pluralistic view about religion and does not believe in the principle of the existence of God or a personal God. The goal of life from the point of view of the Dalai Lama is achieving to maximum happiness that it frees up to other concepts such as freedom and kindness. He also has a radical or radical approach to socio-political issues. Critics which may draw to these views, can open the way for the scholars for receiving to a properly understand about the teachings of Buddhism, and in particular the reader who belongs to the tradition of Islamic mysticism, by this research can become more aware of his original and obscurantist traditions.
خلاصه ماشینی:
"دالاییلاما، زندگی را سراسر رنج میداند و بشر را غرق در این رنج نامطلوب میبیند؛ درنتیجه، انسانها را به استفاده از دارویی دعوت میکند که ضد رنج است؛ ازاینرو میگوید: «از دیدگاه هر بودایی، حتی کوچکترین حشره، حس غلبه بر رنج را در خود دارد که مطابق با ظرفیت وجودی اوست و براینمبنا سعی میکند به شادمانی دست یابد» (دالاییلاما، 1384 ج: 5)؛ البته همین شادی نیز بر مقیاس رنج موجود، معنا مییابد؛ ازهمینرو دالاییلاما با نگاهی تشکیکی، در تعریف شادی میگوید: «از نظر من بالاترین شادی هنگامی است که انسان به مرحله آزادی و آزادگی برسد، در آن زمان، هیچ رنج و عذابی وجود ندارد و آن شادی، ابدی است» (دالاییلاما، 1382 ب: 41).
او آزادی را حالتی معرفی میکند که در آن، ذهن از احساسات آلوده و خشن پاکسازی شده باشد (دالاییلاما، 1384 الف: 82)؛ اما توضیحی دربارة احساسات آلوده و راه پاکسازی آن نداده است؛ ازاینرو، شناخت هدف اصلی زندگی، یعنی شادی و بهدنبال آن آزادی، ازمنظر او مبهم باقی مانده است؛ درنهایت باید گفت: او برای تبیین مفهوم کلی شادی از مفهوم کلی انتزاعی دیگری به نام آزادی مدد میگیرد که در میان انواع تعریف منطقی، از این تعریف با نام تعریف به اخفی یا دور یاد میشود و نمیتوان آن را تعریفی جامع و مانع دانست؛ در نتیجه، این اصل اساسی دالاییلاما مبهم خواهد ماند و هرشخصی میتواند معنایی دلخواه را از آن اراده و بهعبارتی، مصادرهبهمطلوب کند."