چکیده:
قومیتگرایی از پدیدههای سیاسی عصر جدید است که پس از فروپاشی شوروی و روند شتابزدهی جهانیشدن و ظهور گفتارهای پستمدرن، ابعاد وسیعی یافته است. قومیتگرایی در گذشته بهصورت یک گفتمان حاشیهای، فاقد مبانی فکری اصیل و تاریخی بود و همواره سوار بر ایدئولوژیهای سیاسی دیگر به میدان سیاست میآمد.
این پدیده ابتدا براساس گفتارهای چپ مارکسیستی و به تقلید از تئوریهای لنین، رواج پیدا کرد. حزب کمونیست ایران در اواسط دههی 1920 میلادی نخستین بار به این مساله توجه کرد. سپس احزاب توده، فرقه دموکرات آذربایجان و کردستان و سایر سازمانهای چپگرا تا بهمن 1358 زمینههای نظری متنوعی را در این حیطه باب کردند. این تحقیق میکوشد تا ریشههای فکری قومیتگرایی را در بسترهای فکری اولیه آن، یعنی بستر مارکسیسم ـ لنینیسم، موشکافی کرده و نشان دهد که گفتمان قومیت در ایران تا اندازه زیادی متاثر از گفتارهای چپ است.
روش تحقیق این مقاله توصیفی ـ تحلیلی و ابزار گردآوری اطلاعات، مطالعات کتابخانهای است. مفروض اصلی این مقاله بر این گزاره مبتنی است که گفتمان قومیت، میراثدار بخشی از گفتمان مارکسیسم ـ لنینسم است که با عنوان «مساله ملی» در ادبیات سیاسی چپ مطرح و این میراث به واسطهی احزاب و سازمانهای چپ به این جریان فکری ـ سیاسی منتقل شد.
خلاصه ماشینی:
"کیانوری بعدها در اواخر ١٣٥٨ در مصاحبه هایی که با نام «نکـاتی از تـاریخ حـزب توده » معروف شد، یک بار دیگر از همراهی حزب توده با فرقه دموکرات دفاع کـرده و دستاورهای یک ساله فرقه و حزب دموکرات کردستان را چشـمگیر دانسـت (کیـانوری، ١٣٥٩: ١٢) وی در همین سال در جـزوه دیگـری بـه نـام «حـزب تـوده ایـران چگونـه میاندیشید» درخصوص اعلام مواضع حزب در مورد مسائل کردستان گفت : خلق کرد مانند خلق های دیگر مایل است اداره امور خود را در چـارچوب ایـران واحد به دست گیرد، به زبان خود بنویسد و بخواند و فرهنگ خود را تکامل دهـد و سرنوشت خود را در محل و در چارچوب سیاست عمومی کشور که مجموعـه خلق های ایران از راه دموکراتیک آن انتخاب خواهند کرد بـه دسـت گیـرد.
درواقع یک موضع کمونیستی، ضمن پذیرفتن حق تعیین سرنوشـت در مورد ملل تحت ستم ، به این معنی که مردم ملت تحت ستم در یک شـرایط آزاد، حق اعمال اراده بر سرنوشت خودشان و حق انتخاب در مـورد بـاقی مانـدن و یـا جدائی و تشکیل یک دولت مستقل را دارند، هم قاطعانه با خطر ناسیونالیسم افراطی و تنگ نظری ملتی که همه چیز را از نقطه نظر منافع تنگ ملـی مـیبینـد و خواهـان شقه شقه شدن ملت ها و تضعیف برادری بین آنها است مرزبندی مـیکنـد و هـم بـا 48 درآمدی بر زمینه های مارکسیستی طرح «مسأله ملی» ..."