چکیده:
از منظر فلاسفه اسلامی و بهویژه ابن سینا، فلسفه عهدهدار اثبات مبادی سایر علوم است. از دید ابن سینا طب یکی از شاخههای فرعی حکمت طبیعی میباشد که مبادی تصوری و تصدیقی خود را از حکمت طبیعی و در نهایت از حکمت الهی دریافت میکند. وی در کتابهای طبی خود بسیار از مبانی و دیدگاههای فلسفی استفاده کرده است. یکی از مباحث فلسفی ابن سینا بحث از انسان و حقیقت او میباشد. در نگاه ابن سینا: الف. انسان حقیقتی است مرکب از نفس و بدن که بر یکدیگر تاثیرگذار میباشند؛ ب. انسان کلی است منسجم که دارای اجزایی میباشد و حقیقت کل غیر از حقیقت اجزا است؛ ج. انسان صرفا ماشینی پیچیده نیست که با امور کمی قابلتحلیل باشد بلکه دارای ابعاد کیفی متعددی است؛ د. انسان دارای ارگانیسم زنده است و اینگونه نیست که یک موجود زیستی صرف باشد. موارد مذکور برخی از مبانی فلسفی ابن سینا است که اساس طب سنتی را در زمینه مباحث انسانشناختی تشکیل میدهد. در این مقاله ضمن برشماری این مبانی و تبیین آنها، مقایسهای با مبانی انسانشناختی طب مدرن ارائه گردیده است.
خلاصه ماشینی:
اینکه نگرش طبیب به انسان بهعنوان موجودی باشد که مرکب از نفس و بدن است که بر یکدیگر تأثیرگذار هستند و یا اینکه دیدی همهجانبه و کلنگر نسبت به وی داشته باشد، بیتردید در شیوه درمان اثرگذار خواهد بود؛ بنابراین هدف اصلی این پژوهش بررسی و تبیین مبانی انسانشناختی طب سنتی با تأکید بر آرا ابن سینا و مقایسه آن با طب مدرن میباشد.
علت این نحوه رویکرد در شناسایی و درمان بیماری آن است که بین اجزای بدن پیوند دقیق و عمیقی برقرار میباشد و همه به گونهای با یکدیگر مرتبط هستند و طبیعت مدبره علائم مربوط به یک عضو را در عضو محاذی آن آشکار میکند و یا ماده مرض را به سوی آن عضو محاذی میفرستد؛ بنابراین هنگامی که در بدن اشکالی به وجود میآید، در بسیاری از بیماریها علائم در همان نقطه بروز نمیکند؛ بلکه طبیعت مدبره بدن علائم را در جای دیگری از بدن که محاذی عضو بیمار است بروز میدهد که اگر طبیب آگاه باشد با توجه به آن علائم متوجه بیماری اصلی و عضو اصلی درگیر در بیماری میشود (10).
در این دیدگاه انسان موجودی است مرکب از اجزا و آنچه حقیقت دارد خود اجزا هستند و کل تنها امری اعتباری میباشد؛ از این رو در امر معالجه نیز باید به اجزا و اعضا توجه کرد و نه کل بدن بهعنوان یک واحد منسجم؛ بنابراین پزشکی معاصر نهتنها انسان را بهعنوان یک مجموعه واحد نمیشناسد، بلکه آن را به اجزایی تقسیم میکند و متخصصهایی را تربیت مینماید که هریک در ارتباط با یکی از اجزا تخصص دارند و هدف خود از مداوا را بازیابی سلامت آن عنصر قرار دادهاند؛ بدون آنکه به کل انسان اهمیت چندانی بدهند.
Tehran: Institute for the History of Medicine; 2008.
Medicine and natural philosophy sciences.