چکیده:
در تحقیق حاضر با مداقه در کیفیّت آثار نمایشی و ویژگیهای آنها و رابطة ادبیّات با اصطلاحات و مفاهیم هنر نمایشی، شعر کتیبة اخوانثالث از منظر قابلیّتهای اجرایی آن بررسی میشود. هدف اصلی، بررسی الگوی روایی شعر، برشهای نمایشی، دستورات صحنه، شخصیّتها، گفتوگوها و فضاسازیهای تئاتری است. همچنین ساختار زبانی کتیبه در رابطه با فضای تصویری شعر به منظور بازنمایی تصویری عینی از جامعة زمان و شریک شدن خواننده در این تجربه بررسی شده است. پاسخگویی به سوالات تحقیق با روش اسنادی و با استفاده از تکنیک تحلیل محتوای متن صورت گرفته است. نتیجه پژوهش نشان میدهد که کتیبه به دلیل قابلیتهای اجرایی آن، نه ارائة جریان خطی از قراردادهای داستانی بلکه نمایش مجموعهای از ارتباطات و تقابلها است. اخوان در ترکیبی از روایت، کنش و گفتوگو در کلیتی منسجم، خواننده را قادر میسازد تا آنچه را که میخواهد از واقعیت زمانة خود بازگو کند، به شیوة عینیتری ببیند وتجربه کند.
خلاصه ماشینی:
در مقالة حاضر، با تمرکز بر شعر «کتیبه»ی اخوان ثالث، کوشش شده است تا با بررسی الگوی روایی شعر، برشهای نمایشی آن، دستورات صحنه و شخصیتها، گفتوگوها و فضاسازیهای نمایشی، و نیز تأکید بر ساختار زبانی و نحوی شعر در رابطه با تفکر شاعر و تصویریکردن فضای شعری، بهمنظور بازنمایی تصویری عینی از جامعة زمان، و با ذکر شواهد متنی چشمانداز تازهای از شعر «کتیبه» برای خوانندگان این جستار ارائه شود.
در این صحنه افراد بهمنزلة شخصیتهای نمایش حضور دارند و تختهسنگ نیز همچنان در گوشهای دورتر از آنها افتاده است؛ با این تفاوت که با شنیدن ندای رازآلود و علاوهشدن عنصر آگاهی شک و پرسش و بهت و سکوت در فضای نمایشی داستان به مخاطب القا میشود.
هم خسته هم خوشحال ز شوق و شور مالامال و گاه ازخلال اجرا و ارائة اطلاعات حرکتی، بیانگر احساسات و نیات اشخاص داستان در صحنهها و موقعیتهای مختلف داستانیاند؛ مثلا شخصیتی برای خواندن خط پوشیدۀ کتیبه بالای سنگ میرود و راز نوشتهشده روی سنگ را با خود میخواند، لب را با زبان تر میکند و افرادی که در انتظار شنیدن رازند و چشم بر وی دارند نیز ناخودآگاه همان عمل را تکرار میکنند: لبش را با زبان تر کرد ما نیز آنچنان کردیم اخوان ازخلال نشاندادن تکرار کنش یک شخصیت ازسوی سایر شخصیتها حس انتظار و مبهوتبودن آنها را به خواننده القا میکند.