چکیده:
وجود قصههای اسطوره ای در قرآن، از مسائل مطرح قرآنی دوران معاصر است که مدعیانی از جمله خلف الله دارد. وی با بیان این ادعا که اسطوره از زبان مشرکان به قرآن نسبت داده شده و خداوند این نسبت را رد ننموده، قائل به وجود اسطوره در قرآن می¬باشد. این پژوهش با بررسی دیدگاه خلف الله مبنی بر وجود قصه های اسطوره ای در قرآن با در نظر گرفتن معنای اساطیر در فرهنگ نزول به این نتیجه رسیده که مقصود قرآن از اساطیر آنگونه که خلف الله میپندارد، قصههای اسطورهای به عنوان یکی از انواع ادبی رایج در عصر حاضر نیست.
خلاصه ماشینی:
از آنجاکه در برخی آیات قرآن از زبان مشرکان درباره قصههای قرآن واژه اساطیر به کار رفته، در نگاه نخستین به نظر میرسد که خداوند به ادعای مشرکان در مورد قصه های قرآن، پاسخی نداده است؛ از اینرو، وی معتقد است برای اینکه داستان های قرآن اثر روان شناختی داشته باشد نیازی به مطابقت با واقعیت های تاریخی ندارد.
خلف الله نیز با همین نگاه معتقد بود داستانهای قرآن برای اینکه اثر روانشناختی داشته باشد، نیازی به مطابقت دقیق با واقعیتهای تاریخی ندارد (خلف الله، الفن القصصی فی القرآن الکریم، 1999: مقدمه).
دیدگاه خلف الله در مورد قصههای قرآن قبل از بیان تقسیمات قصههای قرآن، اشاره به این نکته لازم است که خلف الله به دلیل نگاهی هنری و ادبی به قصهها، حقیقت تاریخی آنها را بیخاصیت شمرده، مینویسد: قصه اثری ادبی است و نتیجه تخیل قصهگو در باب حوادثی است که قهرمان حقیقی ندارد و اگر قهرمان هم داشته باشد، حوادث منسوب به او هرگز وجود خارجی ندارد (ر.
از بیان خلف الله چنین به دست میآید که وی قصه را نتیجه تخیّل قصهگو میداند و در نتیجه، ملاک فنی در قصههای قرآن را که طرح پیگیرانه و هدفمندانه ماجراست، نادیده گرفته و قصه را در معنای جدیدش محصور و از معنای حقیقی آن دور ساخته است؛ از این رو، معتقد است برای اینکه داستانهای قرآن اثر روانشناختی داشته باشد، به مطابقت دقیق با واقعیتهای تاریخی نیازی ندارد؛ چراکه این داستانها براساس هماهنگی با فرهنگ و سنتهای قومی است.