چکیده:
پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم به جهت برخورداری از کمالات والای نفسانی به معنای اتمّ خود، به عنوان الگوی عالی عملی و اخلاقی برای مسلمانان معرفی شده است. افزون بر تاکید الهی و تایید مسلمانان بر این مقام، برخی از اندیشمندان غیر مسلمان نیز به آن اذعان نمودهاند، لکن مخالفان اسلام همواره به منظور حذف اسلام درصدد انکار حقانیت نبوت پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم و به تبع آن، انکار حقانیت قرآن برآمدهاند. در این میان، برخی مستشرقان برای رسیدن به مطلوب خویش سعی در تخریب جنبه اسوه بودن پیامبرصلّی الله علیه و آله و سلّم دارند. در مقاله محمد و اسلام شایستگی حضرت را برای الگو بودن تکذیب کرده و معتقد است که علم کلام عامل ترسیم یک صورت نمادین و افسانهای با عالیترین فضایل از شخصیت محمدصلّی الله علیه و آله و سلّم میباشد. به نظر میرسد تاکنون پاسخی دقیق و علمی به این نظریه داده نشده است؛ لذا نوشتار حاضر سعی دارد با اتخاذ روش تحلیلی ـ انتقادی، مبانی این نظریه را تبیین و سپس یک به یک مورد بررسی و نقد قرار دهد. این نوشتار از طریق طرح مبانی و استدلالات، نادرستی و غیرعلمی بودن روش تحقیق این مستشرق را به دست میدهد.
خلاصه ماشینی:
در اینجا برای روشنتر شدن مطلب، به ذکر مبانی و استدلالهای وی در سه مرحله میپردازیم تا چگونگی سیر این تحول، یعنی صورت مثالی و عالی از رسول( را از نگاه وی تبیین کنیم: مرحله اول: تعبد عملی صرف از رسول الله( وی بر این باور است که تقلید و تأسی از نبی اکرم( حتی در جزئیترین افعالش، امری است برخاسته از شور و اشتیاق فراوان مسلمانان پرهیزگار، نه اینکه در آغاز اینگونه بوده باشد؛ چرا که در ابتدای امر، غرض از پیروی و تقلید از پیامبر بیش از آنکه معطوف به پیروی از صفات و جنبههای اخلاقی ایشان باشد، متوجه اعمال تعبدی و شعار پرستیهای ظاهری زندگانی بود (همان، 268).
چنان که بیهقی نیز در کتاب «دلائل النبوه» ذیل این روایت چنین توضیح داده است: «لولا أن يغلبکم الناس» یعنی اگر خوف این نبود که مردم عمل استسقاء را در مناسک حج و واجبات بدانند و برای انجام آن ازدحام جمعیت شود به طوری که شما را از آن باز دارند، قطعا خودم نیز به همراه شما به خاطر کثرت فضیلت این عمل، سقایت میکردم (بیهقی، دلائل النبوه و معرفه احوال صاحب الشریعه، 1405ق: 5/ 438)؛ بنابراین، پندار گلدزیهر مبنی بر اهمال رسول خدا( در برخی مسائل تعبدی به سبب خوف از مردم، غلط و دور از واقع است؛ به عبارت دیگر، به گمان وی، پیامبر اکرم( از روی اکراه، عملی از اعمال تعبدی را ترک میکردند، در حالی که اهمال در این مورد، امری آگاهانه و از روی اختیار بوده است نه اکراه.