چکیده:
نلسون گودمن، در 1956، یک نظریهی نومینالیسم مرئولوژیکی وضع میکند، که طبق آن وجود چیزی جز فردهای انضمامی تصدیق نمیشود. این مقاله، که به بررسی رابطهی زیباییشناسی با نومینالیسم در فلسفهی گودمن میپردازد، نشان میدهد که زیباییشناسی گودمن یک زیباییشناسی نومینالیستی است. این ادعا از طریق بررسی نظریههای گودمن در مسائلِ تعریف هنر، محتوای هنر، و ارزش هنر توجیه میشود: (1) در مسئلهی تعریف، هنر ازطریق بعضی ویژگیهای نحوی و معنایی آثار هنری تعریف میشود، اما چنین نیست که این ویژگیها، ذاتی یا فصل ممیز هنر باشند؛ (2) در مسئلهی محتوا، در خصوص بازنمایی کلیات و ناموجودها و نیز در خصوص بیان، به جای فرض قلمروی وجودشناسانهای غیر از جهان فردها به منزلهی مرجع آثار هنری، ارجاع این آثار از طریق دلالت و تمثل همچنان به فردهای انضمامی است؛ (3) در مسئلهی ارزش، اگرچه شناخت به منزلهی ارزش هنری مشترک میان همهی آثار هنری دانسته میشود و رابطه ای درونی با آنها دارد، خاصِ آثار هنری نیست. از این رو، نمیتواند یک کارکرد ذاتی هنر باشد. این عدم تخطی زیبایی شناسی گودمن از نومینالیسم، خود، نتیجهی رعایت الزامات نومینالیسم در نظریهی نظامهای نمادی است، نظریهای که گودمن مسائل زیباییشناسی را در چارچوب آن پاسخ میدهد
خلاصه ماشینی:
این ادعا از طریق بررسی نظریه های گودمن در مسائل تعریف هنر، محتوای هنر، و ارزش هنر توجیه میشود: (١) در مسئله ی تعریف ، هنر ازطریق بعضی ویژگیهای نحوی و معنایی آثار هنری تعریف میشود، اما چنین نیست که این ویژگیها، ذاتی یا فصل ممیز هنر باشند؛ (٢) در مسئله ی محتوا، در خصوص بازنمایی کلیات و ناموجودها و نیز در خصوص بیان ، به جای فرض قلمروی وجودشناسانه ای غیر از جهان فردها به منزله ی مرجع آثار هنری، ارجاع این آثار از طریق دلالت و تمثل همچنان به فردهای انضمامی است ؛ (٣) در مسئله ی ارزش ، اگرچه شناخت به منزله ی ارزش هنری مشترک میان همه ی آثار هنری دانسته میشود و رابطه ای درونی با آنها دارد، خاص آثار هنری نیست .
هدف نومینالیسم ١٩٥٦ ارائه ی یک شرط (یا اصل ) نومینالیستی است که تعهد نظام های برساختی ٢ را به اصل امساک ٣ ضمانت کند و موضوع آن ، تمایز متافیزیکی فرد/طبقه ٤ است : ’در این فرمول بندی، طبقات به عنوان هویاتی فهم ناپذیر کنار گذاشته میشوند و در مقابل به هر چیزی امکان داده میشود تا به منزله ی یک فرد تعبیرشود- ‘ (١٩ :١٩٥٦ ,Goodman).
و از آنجا که ، به عقیده ی گودمن ، نوع رابطه ی ارجاعی میان نماد و آنچه نماد به آن ارجاع میکند همواره رابطه ای قراردادی است ٢٠، یک چیز فقط آنگاه به عنوان یک نماد عمل میکند که تحت قواعد نحوی و معنایی یک نظام باشد، یا به عبارت دیگر به یک نظام نمادی تعلق داشته باشد.