چکیده:
هنرهای قومی ریشه در زمینهها و ادواری ناشناخته و مغفول دارد. هنرهای قومی ایران ویژگیهای مشخص زبانی و بیانی منحصر بهفردی را که باید یک دورۀ هنری داشته باشد، داراست؛ یعنی مصادیق این دورۀ هنری با آنچه ما به عنوان هنرهای اسطورهای، هنرهای سنتی و هنرهای مدرن میشناسیم، متفاوت است. با آنکه ذهنیت حاکم بر آن همان ذهنیت دنیای ابتدایی و اسطورهای است، فرم هنری آن با رمززدایی از جهان اسطورهای که تاریخش به سر آمده، قوام یافته است. «اصل یا قانون آمیختگی» که ساخت اساسی مستقر در ذهنیت ابتدایی و اسطورهای است، در تولید و بازتولید هنرهای قومی نقش اساسی دارد. اگر تاکید همارزی در هنر اسطورهای بر معناست، در هنرهای قومی، اصل همارزی بر محور انتخاب و مبتنی بر شکل بوده است. نظر در سرودههای قومی ایران، تاکید این اشعار بر نمودهای فرمگرایانه و توجه دادن به اهمیت وجوه شکلی و فرمی را در جایگاه اولویت نخست نشان میدهد
خلاصه ماشینی:
١. قانون آميختگي تبيين عدم وجود منطق در روايت ها و معاني عناصر (object) و چينش و ترتيب و به هم آيي * فضاها و روابط و نيز عدم تعهد و تعلق به روابط محتوايي آنگونه که در سروده هاي فولک يا مثلا «دايني - هاي» (ynihada) بختياري ديده مي شود و به عبارتي ديگر، عدم تجانس معنايي در اصل همجواري و همنشيني در زبان سروده هاي روستايي و قومي خصوصا بختياري، به زعم نگارنده ريشه در ذهنيت انسان ابتدايي و بالاصاله در ذهنيت اسطوره اي دارد.
باري به زعم نگارنده ، اگر تاکيد هم ارزي در هنر اسطوره اي بر معناست ، در هنرهاي قومي خاصه نمونه هاي هدف اين پژوهش ، از آن روي که تأکيد بر ترکيب و هم نشين کردن اشکال و نقشمايه ها بر اساس تحليل هاي شکلي و فرمي محض مي باشد، يعني به واسطۀ تاکيد عميق بر شکل و روابط صوري ِ صرف بدون توجه عميق به ويژگي هاي معنايي اين نشانه ها و تنها براي توليد زمينه اي دلنشين و چشم نواز از نظر بصري، اصل هم ارزي بر محور انتخاب و مبتني بر شکل بوده است .
اگر تاکيد هم ارزي در هنر اسطوره اي بر معناست ، در هنرهاي قومي خاصه نمونه هاي هدف اين پژوهش ، از آن روي که تأکيد بر ترکيب و هم نشين کردن اشکال و نقشمايه ها بر اساس تحليل هاي شکلي و فرمي محض مي باشد، يعني به واسطۀ تاکيد عميق ِ بر شکل و روابط صوري صرف بدون توجه عميق به ويژگي هاي معنايي اين نشانه ها و تنها براي توليد زمينه - اي دلنشين و چشم نواز از نظر بصري، اصل هم ارزي بر محور انتخاب و مبتني بر شکل بوده است .