چکیده:
سیاست گذاری واژه ای است که با حکومت، دولت، جامعه، و مسائل عمومی آن گره خورده و تداعی کننده اقدام دولت در اداره صحیح امور عمومی است . از زمانی که سیاست گذاری به عنوان یک پارادایم جدید در جهان مطرح شده است، تقریبا چهار دهه می گذرد. تئوری سیاست گذاری مرتبط با عواملی است که در چرخه سیاست گذاری دخیل هستند. نقش سیاست گذاری جلب حمایت افکار عمومی و تبدیل تحلیل سیاسی مردم به توصیه سیاسی برای دولت است. سیاست گذاری به یاری جامعه و سیاسیون می آید تا حلقه ارتباطی بین جامعه و قدرت باشد . تفاوت علوم سیاسی و سیاست گذاری در مفهوم عدالت نهفته است. سیاست گذاری بر توزیع عادلانه امکانات اجتماعی تمرکز دارد ولی علوم سیاسی بر رقابت قدرت متمرکز است و بر نحوه تسلط یک گروه یا حزب سیاسی بر یک جامعه تاکید دارد. سیاستگذاری عمومی فرایندی پیچیده و چند بعدی است و عوامل متعددی بر آن تاثیر می گذارند . هدف تحلیل سیاستگذاری شناخت این عوامل و متغیرهاست . این رویکرد به دنبال پاسخ به این پرسش است که چگونه ایده ها به سیاست ها و قوانین رسمی تبدیل می شوند و در نهایت در جامعه مورد نظر به مرحله اجرا در می آیند. در این مقاله به معرفی سیاست گذاری پرداخته شده و فرایندها و چارچوب های مربوط به سیاست گذاری تشریح می شوند. هدف اصلی این مقاله تبیین مبانی نظری، فرایندها و الگوهای مختلف سیاست گذاری عمومی است. روش انجام این تحقیق به شکل مروری-توصیفی و از طریق بررسی مقالات و مطالعات پیشین می باشد. یافته ها بیانگر آن است که پس از چهار دهه از ظهور علم سیاست گذاری عمومی، مدلها و الگوهای مختلفی در این زمینه معرفی شده که هر یک مزایا و معایب خود را دارد.
خلاصه ماشینی:
"واژگان کلیدی: علوم سیاسی، سیاستگذاری، جامعه مدنی مقدمه واژهی Policy که در زبان فارسی به معنای سیاست یا خطمشی معنا شده است، وقتی در کنار واژهی Public به معنای عمومی قرار گیرد، شاخهای از دانش را با عنوان علم دولت در عمل تشکیل میدهد؛ که برخی آن را زیرمجموعه علم سیاست و برخی نیز علمی مستقل قلمداد میکنند.
در تعریفی دیگر، سیاستگذاری عمومی دربرگیرنده برنامه های سیاسی برای اجرای طرحهایی به منظوردستیابی به اهداف اجتماعی است و بیانگر مجموعه فعالیت های حکومتی است که تأثیر مستقیم یا غیرمستقیم بر زندگی شهروندان دارد (برکلند و همکاران، 2014).
با استفاده از پیش بینی میتوان به دانش سیاستگذاری در زمینة روند حوادث در آینده دست یافت که ممکن است در نتیجة جایگزینهای اقتباس شده بوقوع بپیوندند؛ این جایگزینها در مرحلة تدوین و تنظیم سیاست مورد توجه و ملاحظه واقع خواهند شد.
در مدل سیستمی بروندادهای سیستم که همان خطمشیهای عمومی هستند را میتوان به چهار گروه تقسیمبندی کرد: اول خطمشیهای استخراجی یعنی شیوهای که یک نظام سیاسی منابع را از محیط خود دریافت میکند که متداولترین شکل آن در حال حاضر دریافت مالیات و عوارض از مردم است.
در یک تعریف، سیاستگذاری عمومی دربرگیرنده برنامه های سیاسی برای اجرای طرحهایی به منظوردستیابی به اهداف اجتماعی است و بیانگر مجموعه فعالیت های حکومتی است که تأثیر مستقیم یا غیرمستقیم بر زندگی شهروندان دارد (برکلند و همکاران، 2014).
این اقدامات سیاسی را میتوان به عنوان فرایند سیاستگذاری قلمداد نمود و آن را همچون مجموعهای از مراحل زمانبندی شده به هم مرتبط مجسم کرد: تهیه دستور کار، تدوین و تنظیم سیاست، اتخاذ سیاست، تحقق سیاست، برآورد سیاست (شریفی، 1393)."