چکیده:
جریان سادهنویسی در شعر دهه 1380 واکنشی بود در برابر جریان شعری دهه 1370 که به پیچیدگی، دشواری و مخاطبزدایی دامن میزد؛ از این رو شاعران این جریان در جهت جذب مخاطب بیشتر شعر را از هر گونه پیچیدگی دور میدارند. در این مقاله به بررسی این جریان شعری با دو رویکرد ساختاری و محتوایی پرداخته شده است. نتیجه آنکه این جریان شعری از وجوه زیباشناختی شعر به دور است و هرچند سعی در جذب مخاطب دارد ولی مخاطب گزینی ملاک و معیاری برای برتری شعر و یا هنر نمیتواند بود. از سوی دیگر این جریان نوگرایانه چیزی بر دفتر شعر و ادب پارسی نیفزوده است و ظرفیتهای زبانی و زیباشناختی و هنری شعر را توسعه نبخشیده است. همچنین این جریان شعری را نمیتوان ادامه جریان شعر سهل و ممتنع در ادوار گذشته شعر فارسی قلمداد کرد.
The trend of simple writing of poetry in the decade of 1380 was a reaction to that of 1370 focusing mainlyom complicity and difficulties and ignoring the audience. Thus, the poets of this trend tried to be for away from complexities to attract more audience to poetry. The present article tries to study this trend while using the Structural and content approaches. The result is that this poetic trend is devoid of poetical aesthetics, though it attempts to attract the addressees. However, the choice of addressee can't be a proper criterion for the preference of poetical or artistic works. On the other hand, this modernist trend has had no benefit for the poetry and Persian literature or it hasn't developed the aesthetic and linguistic capacity of the poetry. Moreover, this poetical trend can't be considered as the continuation of the poetic simple writing in the past eras in Persian poetry.
خلاصه ماشینی:
(حسن لی، 1391: 41) اشکال عمده شعر سادهنویسی را باید در این نکته یافت که هرچند مخاطب به درک مفهوم شعر سادهنویسی نایل میشود ولی این نوع شعر از اندیشهای برتر که حاصل کشف لحظهها و بیان نو باشد اغلب تهی است و در نتیجه این تردید را پدید میآورد که آیا این نوع شعر ماندگار خواهد بود؟ حتی اگر پاسخ مثبت باشد راز این ماندگاری کدام است؟ برای یک پژوهنده هنری و هنر شاعرانه این پرسش در باره شعر سادهنویسی دهه 1380 پیوسته خارخار ذهنی اوست که دغدغههای هنری و زیباشناختی این دسته از شاعران چیست؟ از ویژگیهای جریان سادهنویسی در این دوره این بود که شاعران بیشتر به مانیفیستپردازی و نظریهپردازی پرداختند و بر اساس مانیفیست و نظریه به شاعری پرداختند در حالی که در دهه قبل شاعران کمتر در باره ویژگیهای شعری سخن گفتند و بیشتر به تولید آثار خود توجه داشتند.
در چنین شرایطی این پرسش مطرح میشود که ما از قافله جریانهای شعری مطلوب و کارآمد و آوانگارد، آن هم در دهه 80 که انتظار میرفت به سطحی از پیشرفت و مقبولیت در بینش و اندیشه شاعرانه و هنر شاعرانه نایل آمده باشد دور نیفتادهایم؟ و آیا هم چنان میتوان انتظار داشت در دهههای بعدی این جریان ادامه یابد؟ آیا از میان شاعرانی که راه خود را در این مسیر یافتهاند میتوانیم یافت شاعری مفلق و توانا که هم محافل ادبی رسمی مهر تاییدش بزنند و هم بتوان از او به عنوان شاعری مخاطبمدار یاد کرد؟ و آیا میتوانیم انتظار شعری ماندگار و موفق را از این جریان داشته باشیم؟ باید توجه داشت به رغم اینکه جریان سادهنویسی از ادوار گذشته در شعر فارسی وجود داشته اما به باور نگارنده جریان سادهنویسی شعر معاصر که مورد بحث ماست چندان قرابتی با سیر تحول این جریان ندارد.