چکیده:
شارل بودلر، شاعر فرانسوی قرن نوزدهم، همواره در جستجوی آرمانشهری بود تا از این دنـیای پررنـج و درد به آنجا سفر کند و این سفر جز با مرگ ممکن نبود. پدر شعر مدرن و پایهگذار مکتب سمبولیسم با ذهن خلاق خود نمادهایی را وارد شعرش کرد و از این طریق مفاهیم بکر و نمادینی از مرگ به وجود آورد. در واقع، نمادگرایی یا سمبولیسم عبارت است از جایگزینی یک مفهوم به جای مفهوم دیگر و همچنین استفاده از تصاویر عینی و ملموس برای بیان عواطف و افکار انتزاعی. یک کلمه یا یک شکل وقتی نمادین تلقی میشود که به چیزی بیش از معانی آشکار و مستقیم خود دلالت کند. مرگ در بسیاری از آثار شعرا و ادبای جهان از چهرهای پلشت برخوردار است؛ ولی او با آغوش باز پذیرای مرگ است. در اشعار وی، مرگ نه تنها مفهومی جانشکار و کریه نیست، بلکه از جایگاهی بالا و ویژه برخوردار است. سوال این است که در دیوان شعری «گلهای رنج» چه کلماتی نماد مرگ هستند؟ در این تحقیق، نه تنها واژه صریح مرگ، بلکه واژگان دیگری که نماد مرگ هستند نیز مورد مطالعه قرار خواهند گرفت.
The nineteenth-century French poet, Charles Baudelaire, always sought a utopia towards which he could set out on a journey and leave this corporeal world of pain and sorrow behind. And this journey was possible only through death. Baudelaire, the forefather of modern poetry and also the founder of the Symbolism school, with his creative mind, composed symbolic poetry through which he presented novel and symbolic concepts of death. Symbolism means to use a concept to represent another and also to use tangible and concrete images to express abstract emotions and thoughts. A word or a picture is considered symbolic when it refers to something different from its direct meaning and literal sense. Despite an unpleasant image of death depicted in many works of world literature, he warmly embraces death. In his poetry, not only is death a nasty and life-taking concept, but it also enjoys a high status and is particularly regarded. The question is which words symbolize death in the book of poem “The Flowers of Evil”. This research studies not only the exact word of death but also the other words that are symbols of death.
خلاصه ماشینی:
راه بیفت»<Le voyage – ترجمه از نویسنده مقاله"/> ب) پرتگاه این واژه نیز نماد مرگ و نیستی میباشد و یکی از واژههای پربسامد در اشعار بودلر است.
»<Hymne à la Beauté"/> از سوی دیگر در شعر «فراز» شاهد بعد دیگری از ژرفا هستیم، جایی که شاعر از عروجپذیری روح میسراید: «ای روح، سبکبال و چابک چون شناگری که بیحال در آغوش امواج فرومیافتد با لذتی وصفناپذیر فضای بیپایان و عمیق را بشکاف پرباز کن و دوراز این بیماریهای متعفن خود را در بلندیهای آسمان شسته و آتش فروزان آکنده در فضای روشن را به سان شرابی پاک و ملکوتی در کام ریز»<Élévation - ترجمه از نویسنده مقاله"/> به هر روی، واژه «ژرفا» بعد خاصی از روح بودلر را آشکار میسازد.
<رجوع شود به تصویر صفحه> همانگونه که در جدول شماره دو میبینیم، شاعر زمین و محتویات آن را با واژگانی چون «زشت و مسخرهانگیز، تبعید شده و شکنجه» معرفی میکند؛ ولی آسمان که برای انسان همواره پر از ابهام و سوال است و نیز نماد رفتن، پرکشیدن، دورشدن و در نهایت مرگ است، را شکوهمند معرفی میکند تا از این طریق، راه نجات را آرمانشهری معرفی کند که پس از مرگ میتوان به آن رسید.
باید گفت که در دیوان شعری «گلهای رنج» تنها بسامد بالای واژه «مرگ» نشاندهنده این تفکر نیست بلکه واژگانی چون «درد، اندوه، رنج، ملال، پرتگاه و ژرفا» نیز وجود دارند که در اشعار این شاعر نماد مرگ هستند.