چکیده:
پژوهش حاضر به منظور مقایسه " راهبردهای تنظیم شناختی هیجان" و " نقش های جنسیتی" در میان زوجین با "دلزدگی زناشویی بالا و پایین" صورت گرفت. در این پژوهش 100 زوج (مراجعه کننده به خانه های سلامت و مراکز آموزشی و درمانی در سال 1393) شرکت نمودند که به شیوه سنتی ازدواج کرده و دارای مهارت های ارتباطی (توانمند در برقراری ارتباط) می باشند. و پرسشنامه های "تنظیم شناختی هیجان " (CERQ)، "نقش های جنسیتی" (BSRI)،"مهارت های ارتباطی "و"دلزدگی زناشویی"(CBM) را تکمیل کردند. به منظور بررسی فرضیه اول پژوهش و مقایسه راهبردهای تنظیم شناختی هیجان از میانگین، انحراف استاندارد و مدل آماری یومان وینتی استفاده شد که نتایج حاصل، نشان داد بین خرده مقیاس های "ملامت خویش"،"ملامت دیگران"،"فاجعه سازی"، "تمرکز بر برنامه ریزی"،"ارزیابی مجدد"و"دیدگاه گیری" در میان زوجین دارای"دلزدگی زناشویی بالا و پایین "تفاوت معناداری وجود دارد (P=0/01 و P=0/05).همچنین در بررسی فرضیه دوم تحقیق و مقایسه نقش های جنسیتی، از میانگین، انحراف استاندار و مدل آماری تحلیل واریانس چند متغیّره (مانوا) استفاده شد که نتایج حاصل از تحلیل ها نشان داد، بین نقش های جنسیتی (زنانگی - مردانگی) در میان زوجین دارای دلزدگی زناشویی بالا و پایین تفاوت معناداری وجود دارد. (P=0/01). نتایج پژوهش حاضر، ارزش و اهمیّت عوامل و ویژگی های فردی از جمله راهبردهای تنظیم شناختی هیجان و نقش های جنسیتی، را به اندازه سایر عوامل بین فردی (از جمله مهارت های ارتباطی) دانسته که می توانند تلویحات کاربرد مهمّی در مداخلات و بهبود زندگی زناشویی و نهایتا تداوم آن داشته باشند.
خلاصه ماشینی:
"بحث و نتیجه گیری : فرضیه اول : با توجه به تحقیقات داخلی انجام شده توسط مهینی ، تیموری ، رحیمی ( ١٣٩٢)؛ شاکریان (١٣٩٢) ؛ بشارت و همکاران (١٣٩٢)؛بهرامی ، ندائی ، جزایری ، فاتحی زاده (١٣٩٢)؛ اندامی خشک و همکاران (١٣٩٢)؛ بهرامی (١٣٩١) ؛ صالحی و همکاران ( ١٣٩٠)؛ سامانی ، سهرابی شگفتی ،منصوری (١٣٩٠)؛محمدی ، فرنام ، محبوبی (١٣٩٠)؛ قاسم زاده نساجی ، پیوسته گر ، حسینیان ، موتابی ، بنی هاشمی (١٣٨٩)؛ حیدری ، اقبال ( ١٣٨٩)؛ عبدی ، باباپور ، فتحی (١٣٨٩) ؛ و همچنین تحقیقات خارجی صورت گرفته توسط روگه ، رولاند ، کوب ، ربکا ، لارنس ، اریکا( ٢٠١٣) ؛ آسچرو همکاران (٢٠١٠)؛ دانهام (٢٠٠٨)؛ استاکر و همکاران (٢٠٠٧)؛ میرگان و کوردمان (٢٠٠٧) ؛ کوردوا، گی و وارن (٢٠٠٥) ؛ یلسما و شریلان ( ٢٠٠٣ ) مشخص گردید ، یکی از عوامل مؤثر در تشکیل روابط میان فردی به خصوص روابط رمانتیک (بالاخص میان زوجین )، عامل هیجان (هیجانات مثبت ) است ، این ویژگی افزایش دهنده مهارت های لازم برای برقراری روابط مناسب میان افراد و موجب انگیزه لازم برای تشکیل و ادامه یک رابطه مؤثر و متداوم می باشد ."