چکیده:
امروزه بیشتر نظامهای عدالت کیفری با اتّخاذ رویکردی جنسیت محور و با کمک گرفتن از مفهوم روانشناسانة سندرم زنان کتکخورده و با در نظر گرفتن ابتلای برخی از این زنان به نوعی اختلال اضطرابی موسوم به اختلال فشار روانی پسآسیبی از یک سو، و ارتباط میان اختلال مزبور با رفتارهای مجرمانه از سوی دیگر، در تلاشند تا چرایی و چگونگی پاسخ دستهای از زنان کتکخورده را که برای یک دورة طولانی، اذیت و آزارهای جسمی، جنسی و روانی همسر یا شرکای آزارگر خود را تجربه نمودهاند و در نهایت با توسّل به قتل، به وضعیتهای خشونتآمیز عکسالعمل نشان دادهاند از طریق بازتعریف مولّفههای دفاع مشروع، تبیین نمایند.
برای پیبردن به این که، چگونه سندرم زنان کتکخورده به منزلة یکی از زیر شاخههای اختلال فشار روانی پسآسیبی، قادر است رفتارهای مجرمانة زنان کتکخورده را توجیه کند بررسی ارتباط میان این اختلال اضطرابی با رفتارهای مجرمانه، ضرورتی اجتنابناپذیر است؛ زیرا اساس آنچه باز تعریف مولّفههای دفاع مشروع، بر آن استوار است در گرو درک صحیح ارتباط میان اختلال فشار روانی پسآسیبی با رفتارهای مجرمانه از یک طرف، و علائم و نشانههای مشترک میان اختلال فشار روانی پسآسیبی و سندرم زنان کتکخورده، از طرف دیگر میباشد. بر همین اساس، این مقاله بر آن است به بررسی این موضوع بپردازد که سندرم زنان کتکخورده، تا چه اندازه میتواند به منزلة توجیهی در قالب «دفاع مشروع»، برای اقدام به قتل توسط این دسته از زنان، در دادگاه مورد پذیرش قرار گیرد و موجب شود مولّفههای دفاع مشروع برای این دسته از زنان باز تعریف گردد. به این منظور ضروری است ابتدا مفهوم سندرم زنان کتکخورده و سایر مفاهیم مرتبط، مشخص شود؛ سپس جایگاه و نقش سندرم مزبور به منزلة یک دفاع قانونی، از نظر روانشناختی و اجتماعی، تعیین گردد.