چکیده:
ملاصدرا و زاگزبسکی دایره معرفت را به فهم وسعت داده اند، معتقدند فاعل شناسا می تواند با کسب فضایل عقلانی و اخلاقی به طور ارادی بستر مناسب شکل گیری باور صادق را مهیا نماید. ایشان فضایل عقلانی را موجد باور می دانند و معتقدند فضایل اخلاقی در مودی بودن باور به صدق موثرند و رذایل اخلاقی مانع حصول باور صادق هستند. از نظر زاگزبسکی و ملاصدرا فاعل شناسا به طور آگاهانه و ارادی می تواند برخی از فضایل اخلاقی و عقلانی را در خود ایجاد کند و رذایل اخلاقی را از بین ببرد تا زمینه و شرایط اعتمادپذیر و قابل اطمینانی برای شکل گیری و ایجاد باورها ایجاد شود. از نظر ایشان فاعل شناسایی که انگیزه و نیّت کسب معرفت را دارد می تواند با ایجاد بستر و زمینه مناسب برای حصول باور صادق، به صدق دست یابد. در این پژوهش پی گیری می شود در نظریه معرفت شناختی و فلسفه ملاصدرا دایره آگاهی های معتبر انسان به گستردگی فهم است؟ و اگر اینگونه است از نظر ملاصدرا چه عواملی در شکل گیری و مودی به صدق بودن فهم به عنوان علل زمینه ای موثر هستند؟
Mulla Sadra and Zagzebski expanded the scope of knowledge in such a way that it includes the concept of understanding. They argued that the subject can, by achieving rational and ethical virtues voluntarily provide suitable grounds for the formation of true beliefs, they also believe that ethical vices prevent the achievement of true belief. In other words, Zagzebski and Mulla Sadra argue that the knower can intentionally develop some of the moral and intellectual merits/virtues and remove vices so that a proper ground is created for the formation and development of true beliefs. In their view, the subject who has the motive and intention of knowledge acquiring can achieve truth by preparing the proper ground.
Is the domain of valid knowledge, in Mulla Sadra’s epistemological and philosophical theory, extensive enough to include understanding,? And if so, in Mulla Sadra's opinion, what factors contribute to the formation and validity of understanding as the underlying causes?
خلاصه ماشینی:
ازنظر او فهم علاوهبر معرفت گزارهای شامل آگاهیهایی از سنخ ملکه و توانایی است و ملکه ازطریق تکرار فعل ایجاد میشود و اگر فعل از نوع افعال اخلاقی باشد، بینش باطنی و پاکی درون را بهدنبال میآورد که موجب اتصال و اتحاد فاعل شناسا با عقل فعال میشود.
همچنین ازنظر او حکمت، که بالاترین مرتبة معرفت محسوب میشود، عبارت است از: علم به حقایق اشیا که ازطریق استکمال نفس و اتصال با عقل فعال بهدست میآید و به کارکرد عقل نظری و عقل عملی و ملکه شدن افعال اخلاقی نزد فاعل شناسا وابسته است (همان: 326).
کسب فضائل اخلاقی موجب میشود قوة عقل نیز فضیلتمند شود و باورهای ادراکی با احتمال صدق بالایی را کسب کند و ازآنجاکه ارتباط فاعل شناسا با صور ادراکی اتحادی است، کسب هر صورت ادراکی موجب تکامل قوة عقلی میشود تا قوة عقل شایستگی اتصال با عقل فعال را مییابد و با آن متحد میشود و باورهای صادق خطاناپذیری را که احتمال کذب در آنها نمیرود از آن دریافت میکند.
بنابراین کسب فضائل بعداز تولد اکتسابی است و فاعل شناسا با دوری از رذائل میتواند به فضائل دست یابد و فضائل ویژگی مؤدی به صدق بودن را دارند؛ زیرا نفس انسان بستر و زمینة شکلگیری باور است و اگر فضیلتمند باشد، باورهای صادق بهدست میآورد و اگر رذیلتمند باشد و انجامدادن رذائل برای او ملکه بشود، علاوهبر اینکه فاعل شناسا به باور صادق و معرفت حقیقی دست نمییابد، قوا و استعدادهای فطری خود را از دست میدهد.