چکیده:
از زمان ارسطو عقل عملی یا فرونسیس ، یعنی فضیلت مندانه عمل کردن. چنین معنایی برای این واژه تازمان هیوم باقی بود، اما هیوم باتاکید بر نقشی که امیال، انگیزه ها وانفعالات ما، هنگام اتخاذ تصمیمات اخلاقی ایفامی کنند، بر نقش امیال ونگیزه ها وعوامل روان شناسانه در عقل عملی، تاکیدکرد.کانت بعدازهیوم، بواسطه ویژگی هایی که برای عقل عملی ذکر کرد، همچون خودبنیادیِ آن واهمیت بیشتر قائل شدن برای اراده، تعریف جدیدی از عقل عملی ارائه داد که آراء هیوم را دراین مساله با چالش های جدی مواجه ساخت؛ وی تلاش زیادی کردتا نقش امیال وانگیزه های روانشناسانه را ازحوزه تصمیم اخلاقی حذف کند؛ اماتلاشهای کانت وپیروانش برای بنا نهادن وجدان اخلاقی صرفاً بر مبنای عقل واراده، راه به جایی نبرد وهمچنان انتقادات مهمی به تفسیرصرفاً عقلانیِ کانت از عقل عملی وارد است. درعصرحاضر، عده ای از فیلسوفان اخلاق از جمله خانم فیلیپا فوت وفیلسوفان نوارسطویی دیگر، ضمن نقد وردّ تفسیر کانتی از عقل عملی با ارائه تعریفی جدید از عقلانیت عملی، تلاش دارند تا بین عقل وسایرمنابع انگیزشی ازجمله امیال وانگیزه ها، دراتخاذتصمیم صحیح اخلاقی سازش ایجاد کنند. دراین مقاله به بررسی انتقادات برخی فلاسفه برکانت درباب عقل عملی، پرداخته می شود.
Practical reason/wisdom or phronesis, from Aristotle until Hume, meant virtuous action, in accordance with intellectual goods. Emphasizing on the role that our desires, motives and our passions, play in our ethical decisions, Hume endorsed the role of psychological factors in practical reason. Ascribing other features to practical reason, such as self-autonomy, and emphasizing on the will with more intensity, Kant presented a new definition of practical reason that posed serious challenges to Hume's views on this issue; he was struggling to eliminate the role of psychological desires and motives from the realm of moral decision. However Kant’s and his followers’ attempts to build Moral conscience, based merely on reason and will, were not so successful, and also there are some serious criticisms against Kant's purely rational interpretation of practical reason. Today, some ethical philosophers, including Philippa Foot and other new-Aristotelian, while criticizing the Kantian interpretation of practical reason by presenting a new definition of practical rationality, attempt to create a compromise between reason and other motivational elements, including intentions and motives. In this paper we discuss and examine some philosophers’ criticisms on Kant’s practical reason.
خلاصه ماشینی:
حل این مسئله که چگونه علم به صحیح بودن کاری ما را به انجام آن هدایت میکند شاید برای تبیین وجوه تمایز میان عقل نظری و عملی راهگشا باشد.
همچنین فضایل نفس را به فضایل اخلاقی (moral virtues) و فضایل عقلانی (intellectual virtues) تقسیم کرده است که فضایل عقلانی خود به اپیستمه یا معرفت علمی (scientific knowledge/ episteme)، تخنه یا فن (technique/ technē)، نوس یا عقل شهودی (intuitive intellect/ nous)، سوفیا یا حکمت (wisdom/ sophia)، و فرونسیس یا حکمت عملی (practical reason/ phronēsis) تقسیم میشوند (Lloyd 1968: 224; Aristotle 2004: 1139b-1140a, 103-105).
بنیادیترین تفکر کانت درمورد عقل عملی این است که استدلال (reasoning) میتواند بر فعل حمل شود؛ یعنی نهتنها در حوزۀ بحثهای نظری میتوان استدلال کرد، بلکه درحوزۀ اخلاق که حوزۀ عمل است نیز میتوان استدلال کرد.
از نظر فوت استدلال اخلاقی، که در آن ملاحظات اخلاقی را بهمثابۀ دلایل افعالمان در نظر میگیریم، شکلی از عقلانیت عملی است که همپایۀ استدلال مصلحتاندیشانه (thoughtful reasoning) یا سنجش متأملانه است که منافع شخصی بلندمدت یک فرد را دلیل خوبی بر انجام یک فعل تلقی میکند.
بهنظر کانت اگر یک فعل تنها بهمثابۀ ابزاری برای چیزهای دیگر خوب باشد، امر مشروط است، اما اگر فینفسه خوب در نظر گرفته شود، و ازاینرو ضروری باشد که شخص خودش آن را با عقل اراده کند، بهگونهای که با اراده سازگار باشد، امر مطلق است (ibid.