چکیده:
تبیین فلسفی معاد جسمانی از مهمترین مسائل فلسفه پس از صدرالمتالهین در میان اهل تحقیق بشمار میآید. حکیم آقا علی مدرس زنوزی با توجه به ابهامات و سوالات باقی مانده در این موضوع و با توجه به میراث فیلسوفان قبلی بویژه ملاصدرا در این زمینه و با استفاده از مبانی حکمت متعالیه، مانند حرکت جوهری و تشکیک در وجود، بررسی دقیق و تحلیلی نو نسبت به این مسئله نموده است. دیدگاه حکیم زنوزی مبتنی بر سه مقدمه است: اولا، نفس پس از مرگ، آثار و صور نفسانی را در ذرات و عناصر بدن به ودیعه میگذارد. ثانیا، این ودایع، سبب حرکت جوهری و تغییر و تحوّل در ذات بدن میشود. ثالثا، پس از سپری شدن استکمال بدن به محوریت حرکت جوهری، بدن به نفس خود ملحق میگردد به صورتی که هیچ نفس دیگری تناسب لازم برای اتحاد با بدن مذکور را نخواهد داشت. حکیم موسس به پشتوانة اصول فلسفی و تحلیل و بررسی روایاتی از مجامع حدیثی معتبر توانسته است تبیین جدید خود را به اثبات برساند. نوشتار حاضر، مبانی فلسفی حکیم زنوزی را مانند اتحاد و علاقة نفس و بدن، ترکیب حقیقی و اتحادی و چگونگی باقی ماندن صورت در دو حالت را مورد بررسی قرار داده و در ادامه به چگونگی تثبیت نظریه خاص حکیم زنوزی به پشتوانه روایتی از امام صادق(ع) میپردازد.
خلاصه ماشینی:
"وی براین باور است که هر دو معنا (الصاق و لحوق) بار معنایی مناسبی ندارند، زیرا چسبیدن و داخل شدن دائر مدار مبانیت دو چیز است؛ یعنی دو چیز که دارای هویتی مستقل هستند بواسطة چیز سومی به هم چسبیده میشوند و یا یکی داخل در دیگری میشود که این نوع بیان، مناسب علاقة روح و بدن نخواهد بود، چون نسبت نفس به بدن چه در دنیا و چه در آخرت، نسبت اتحادی است به اینگونه که نفس در بدن تصرفی بنحو ایجابی خواهد داشت و بدن در نفس تصرفی استعدادی بحسب معدات خارجی دارد و یا اینکه نفس تصرفی استعدادی بحسب معدات خارجی و یا اینکه نفس تصرفی ایجابی و بدن تصرفی اعدادی خواهد داشت؛ بلکه آمادهسازی بدن برای نفس بحسب طی مراتب نفسانی است که سپری کردن هر مرحله، زمینهساز مرحلهیی دیگر خواهد شد و وصول به مرحلة بعدی موجب وصول به مرتبة بالاتر شده و همینطور ادامه مییابد تا جایی که خداوند بخواهد و این تصرف چه بصورت ایجابی و یا اعدادی، یک نوع تصرف ذاتی و وجودی است و این تصرف فقط به پشتوانة علاقة ذاتی است که بین نفس و بدن صورتپذیر است و اگر بین نسبت نفس و بدن، تغایر و اختلافی یافت شود به محذوراتی از قبیل ترجح بلامرجح و ترجیح مرجوح بر راجح دچار میشویم."