چکیده:
متن حاضر فصل چهارم از کتاب نسخهشناسی فرانسوا دروش است. این فصل که با همکاری
عیسی ولی و برنارد گینو نوشته شده شامل دو بخش اصلی نظری و عملی است. بخش نظری خود دارای
سه قسمت اصلی است. در قسمت اوّل نخست به ابزار کاتبان و نقّاشان و مذهّبان اشاره شده است. این
ابزار عبارتاند از: قلم، قلمتراش، قطزن، مرکّب، لیقه، فرچه، قلممو، مرسام، مسطر، مقراض، مهره و
پرگار. قسمت دوم به بررسی مرکّبهای مشکی و رنگی اختصاص دارد. در این قسمت سه نوع مرکّب
مشکی معرّفی شده است: مرکّب مشکی از کربن تشکیل میشود، مرکّب مشکی که از کانی و مازو
تشکیل میشود، مرکّب مشکی که از ترکیب دو نوع دیگر تشکیل میشود. در این قسمت به فرق میان
این مرکّبها و کاربردهای مختلف آنها اشاره شده است. در قسمت پایانی این بخش، مرکّبهای رنگی و
عناصر تشکیل دهنده آنها با استفاده از دستورالعملهای ساختی که در منابع قدیمی نقل شده است و
همچنین آزمایشهای فیزیکی ـ شیمیایی معرّفی شدهاند. در این قسمت همچنین به موادّ تهیّه شده از طلا
و نقره اشاره شده است.
در بخش عملی مقاله، گزارشی تفصیلی از تحقیقاتی ارائه شده که در آن رنگهای به کار رفته در تعدادی
از دستنویسهای مغربی موجود در کتابخانه ملّی فرانسه (پاریس) با استفاده از فنّاوریهای نوین
آزمایشگاهی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتهاند. این دستنویسها در دو گروه جداگانه مورد بررسی
قرار گرفتهاند. گروه اوّل شامل نسخههایی از قرآن کریم و نسخههایی از کتاب موطّا و کتاب ابنتومرت و
جغرافیای ادریسی است. همه این نسخهها بین اواخر سده ششم هجری و اوایل سده نهم هجری کتابت
شدهاند. گروه دوم شامل 4 نسخه از قرآن است که در سدههای هفتم و هشتم هجری کتابت شدهاند. به
احتمال زیاد این نسخهها در مصر یا منطقهای نزدیک به خاورمیانه کتابت شدهاند. تحلیل نسخهشناختی
این دو مجموعه ویژگی متمایز دستنویسهای مغربی را نشان میدهد. اکثر این دستنویسها بر روی
پوست نوشته شدهاند، این موضوع جزء ویژگیهای دستنویسهای مغربی است. استفاده از پوست در
مغرب در زمانی است که کاغذ از رواج گستردهای در سرتاسر جهان اسلام برخوردار بوده است. این در
حالی است که استفاده از کاغذ و ساخت آن حدّاکثر از اوایل سده ششم هجری در مغرب شناخته شده
بوده است. هدف اصلی از انجام این آزمایش تعیین ماهیّت رنگهای به کار رفته در این دستنویسها با
استفاده از منشور اشعه X و منشور جذب است. این گزارش دارای تصویرها و جدولهای آماری است
که میزان به کارگیری رنگها و ترکیب آنها را به وضوح نشان میدهند. هر چند محقّقان این آزمایش
سعی دارند تا با استفاده از آن، قواعد مشخّصی را برای ساخت و کاربرد رنگ مرکّبها در مغرب اسلامی
ارائه دهند ولی بر این نکته تاکید دارند که برای رسیدن به این هدف باید این گونه آزمایشها بر روی تعداد
بیشتری از دستنویسهای مغربی صورت پذیرد.
خلاصه ماشینی:
"در سده دهم هجری / شانزدهم میلادی، برخی ازکاتبان قرآنهای ایرانی یا [قرآنهایی] که از روی قرآنهای ایرانی کتابت شده بودند از دو یا سه رنگ برایکتابت متن قرآن استفاده میکردند: کاربرد این رنگها برای برجسته نشان دادن بخشهای مهم نبوده استبلکه هدف از آن نوعی صفحهبندی بوده که باید گفت نسبت به حالت موجود در قطعه قدیمیای که در بالا بهآن اشاره کردیم از اهمیت کمتری برخوردار است.
1 باید حالت موجود در دو دستنویس کتابخانه ملی فرانسه (پاریس) با شمارههای 5935, 388را به طورمجزا بررسی کنیم چرا که این دو دستنویس تنها نمونههایی هستند که در آنها دو رنگ آبی مختلف [بدونآنکه با یکدیگر مخلوط شوند] و به صورت جداگانه مورد استفاده قرار گرفتهاند: آبی لاجورد و نیلی دردستنویس اول، و آبی لاجورد و آبی آزوریت در دستنویس دوم.
مقایسه نتایج به دست آمده با متن کتاب ابن بادیس که در سده پنجم هجری / یازدهم میلادی در قیرواننوشته شده کاملا منطبق است: شنگرف و زنگار و زرنیخ زرد و سلقون و قرمز و لاجورد مواد تشکیل دهندهدر بیشتر دستورالعملها هستند؛ پنج ماده کانی اول در این فهرست به همراه سفیدآب سرب و دوده نقشیاساسی در تهیه مرکبهای رنگی دارند.
کاربرد این مواد در عناصر متن (علائم مختلف به کار رفته در ضبطو علامتگذاری کلمات رنگی در قرآنها) یا در آرایهها بخش قابل توجهی از نکات را تشکیل میدهد کهمیتوان آنها را از ترقیمه مورخ 411ق / 1020م که پیشتر به آن اشاره شد [قرآن حاضنه] نتیجه گرفت؛ و برعکس استفادههای مختلف از دو رنگ آبی در دو دستنویس کتابخانه ملی فرانسه (پاریس) به شمارههای ar."