چکیده:
یکی از مشهورترین براهینی که بر وجود خداوند اقامه شده، برهان مرحوم شیخ محمدحسین غروی
اصفهانی است. این برهان مورد توجه صاحب نظران پس از ایشان قرار گرفته و درباره آن گفت وگو
شده است. برخی آن را برهانی تام شمرده و در اثبات وجود خداوند موفق دانسته اند و برخی دیگر با
نقد آن، برهان مذکور را در اثبات وجود خداوند ناتمام شمرده و به نقد آن پرداخت هاند. در این برهان با
استفاده از طبیعت واجب الوجود، وجود خداوند اثبات شده است و این مسئله سبب اختلاف درباره
مفهوم محور بودن یا نبودن این برهان گردیده است. برخی این برهان را مصداق برهان وجودی یا
مفهوم محور دانسته اند که از راه مفهوم واجب الوجود ، به اثبات مصداق آن می پردازد و برخی
صاحب نظران دیگر، آن را برهانی وجودی ندانسته، نقش محوری مفهوم را در این برهان انکار
می کنند و برهان ایشان را برهانی وجودی نمی دانند، بلکه بر این عقید ه اند که ایشان از طبیعت
واجب الوجود کمک گرفته که اقتضای چنین طبیعتی وجوب وجود است. صاحبان هر دو دیدگاه تقریر
خود را از برهان محقق اصفهانی ارائه می کنند و با تمسک به عبارات ایشان، درصدد ترجیح تفسیر
خویش هستند. در این نوشتار سعی شده تقریرهای مختلف برهان محقق اصفهانی و ادله هریک از
طرفین بر وجودی یا ناوجودی بودن برهان مذکور، نقل و ارزیابی گردد که حاصل آن، ناتمامی ادله
وجودی بودن برهان محقق اصفهانی و اثبات غیروجودی بودن این برهان است. در پایان به اشکالات
تقریر غیروجودی بودن برهان مذکور در کتاب براهین صدیقین پاسخ داده شده است؛ بنابراین،
می توان این برهان را یکی از موفق ترین براهین بر اثبات خداوند دانست.
As one of the most famous argument for the existence of God، late Sheikh Muhammad Husain's argument has been focused on by the scholars who emerged after him. Some have dealt with it as a perfect argument for the existence of God whereas others have considered it as an imperfect one insufficient to prove the existence of God. This argument proves the existence of God through invoking the nature of the necessary being – a thing that has raised controversy about it as to whether or not it is concept-centered. Terming it as concept-centered، some scholars have pointed out that this argument aims to prove the existence of God by relying on the concept of necessary being. Others have regarded it as non-ontological denying the centrality of the role of the necessary being in this argument. Each group presents its own arguments for the choice it makes. This article aims to relate and evaluate the reasons whether or not this argument is ontological. The evaluation shows that the reasons presented are not sufficient to show it is ontological. Answering the objections against non-ontological formulation، it indicates that the argument is among the most successful ones.
خلاصه ماشینی:
"دلیل سوم: در براهین غیروجودی میباید وجود واقعیت مطلق یا واقعیتی با ویژگی خاص از سوی استدلالکننده پذیرفته شده باشد تا با استناد به آن، وجود خداوند را ثابت کند؛ اما در برهان محقق اصفهانی، نه به واقعیتی خارجی استناد شده است و نه به ویژگی خاصی در واقعیت خارجی؛ بلکه تنها به مانعةالخلو بودن و مانعةالجمع بودن سه مفهوم واجب بالذات و ممتنعبالذات و ممکنبالذات استناد شده است و این استناد به مفهوم صرف است بدون اینکه به واقعیت خارجی آنها استناد شده باشد؛ یعنی صرفا با استناد به تعریف این سه واژه و اصل امتناع تناقض اثبات شده است (عبودیت، 1387، ج2، ص172).
دلیل دوم: مفاهیم همواره راه رسیدن به مصادیق خویش هستند و حتی اگر سخن از مفهوم واجبالوجود نیز در برهان آمده باشد، این به معنای آن نیست که محقق اصفهانی به دنبال اثبات وجوب وجود برای مفهوم بوده است، بلکه با استفاده از مفهوم از محکی بالذات آن حکایت کرده است و حملی که انجام شده، حمل میان مفاهیم نبوده، بلکه میان مصادیق است.
آنچه نویسندۀ کتاب میگوید این است که از فرض عدم «موجود برترین»، هم خلف در مفهوم «موجود برترین» لازم میآید که از این جهت برهان آنسلم، وجودی است، و هم خلف در متن واقع «موجود برترین» لازم میآید که از این جهت این برهان از برهانهای صدیقین خواهد شد؛ زیرا معیار براهین صدیقین آن است که واسطه اثبات در این براهین، امری بیگانه با ذات واجب نباشد، بلکه مصداقا با او اتحاد داشته باشد و همین معنای عبارت «یستشهدون به علیه» است (صدرالدین شیرازی، 1981م، ج6، ص13 و 38 ) که صدیقان به او، بر او استشهاد میکنند."