چکیده:
امروزه پیوند ادبیات تطبیقی و بینامتنیت دستاوردی جدید است که تحلیل اثر در چارچوب الگوها و روشهای آن آسان میشود. از مهمترین عوامل تحلیل در حوزه ادبیات تطبیقی بررسی شباهتها و تأثیرگذاری آثار بر یکدیگر و چگونگی تحقق یا انتقال یک موضوع و درونمایه است ولی خوانش بینامتنی دغدغه فرارفتن از بررسی منابع مشابه و تأثیر و تأثر را دارد؛ متن بر پایه گفتمانی از پیش موجود بنا میشود و سپس آن گفتمان را از آن خود میکند و حتی موجب دگرگونی معنای متن محوری میشود. با توجّه به تأثیر اسطورهها بر یکدیگر، این پژوهش کوشیده است، تا به مقایسه اسطورههای آثار ادگارآلن پو و صادق هدایت بپردازد. هدف تحقیق حاضر بررسی بینامتنی اسطوره و کارکردهای آن در آثار این دو نویسنده شهیر امریکایی و ایرانی است. پرسش محوری پژوهش حاضر این است که چگونه میتوان با تکیه بر الگوی تحلیل بینامتنیت، نقش اسطورهها در آثار داستانی ادگار آلنپو و صادق هدایت را مورد بررسی قرار داد؟ یافتههای این تحقیق نشان داد که مشابهتهای اسطوره شناختی و کارکردهای مشترک بینامتنی در حوزه محتوا و مضامین و هم در حوزه ساختار و سبک، قابل مشاهده است.
خلاصه ماشینی:
در پژوهش حاضر نیز که به موضوع جایگاه و نقش اسطوره در آثار داستانی پو و هدایت میپردازد، تلاش خواهد شد از مدل تحلیلی بینامتنیت استفاده شده و بر این اساس ضمن بیان وجوه مختلف متن و بینامتنیت، نقش مفاهیم و شخصیتهای اسطورهای در داستانهای ادگار آلن پو و صادق هدایت مورد بررسی قرار گیرد؛ چراکه حضور اسطوره به عنوان روایت یا داستانی از پیش تولیدشده در متن یک داستان در حال تولید، در واقع ماهیت کنشورزانه و بینامتنی و سیالگونه معنا را نشان میدهد و خود به عنوان شکل روشنی از بینامتنیت در فضای داستانی جلوهگر میشود.
اما تا آنجا که نگارنده بررسی کرده در مورد اسطوره در آثار صادق هدایت و ادگار آلن پو بر اساس رویکرد بینامتنیت، تا کنون پژوهشی صورت نگرفته است و چنین پژوهشی میتواند کنکاشی نو در این زمینه باشد.
در داستانهای هدایت به یک عدد رمزآلود برمیخوریم که سرتاسر اثرش را در بر گرفتهدو ماه و چهار روز و یا در جاهایی دیگردو قران و چهار عباسی،عدد بیست و چهار این اعداد رمزی است که رمزگشایی میشود و هدایت میگوید:بیست و چهار همان دو سال است، دو سالی که هدایت طعم عشق را چشید و جالب اینجاست که برای اولین بار این رمز را بعد از معرفی آن نور یا فرشته یا زن اثیری در خود بازگو میکند که بی شک بی ربط نیستند.