چکیده:
این مقاله، کتاب روایتپژوهی درزمانی: سنجش روشهای قصهگویی و داستاننویسی در فارسی را از حیث شکل و محتوا مرور، بررسی و نقد میکند. ابتدا، فصل های اصلی کتاب مرور میشوند و سپس، مطالب و موضوعات هر فصل در پرتو رویکردهای نقد و نظریۀ روایتشناسی جداگانه بررسی و تحلیل میشوند. نویسنده در فصل اول، بحث متالپسس را بررسی میکند، لیکن در معرفی این مفهوم چندان دقیق عمل نمیکند. در فصل دوم نیز روایتگردانی و انواع آن را برمیشمرد، لیکن، معیاری برای دستهبندیهای خود ارائه نمیکند. در فصل سوم، ضمیر دوم شخص را بررسی میکند، لیکن زبان مبهم نوشتار، درک خواننده را از این فصل کمرنگ میکند. در فصل آخر، کانونیشدگی فرضی را بررسی میکند که در تبین آن به خوبی عمل میکند. در فرایند بررسی مطالب، ضمن تقدیر از تلاش های نویسنده در ارائه اثری درخور تأمل، نکاتی له و علیه ادعاهای نویسنده ارائه شده و در پایان، پیشنهادهایی برای بهتر شدن کیفیت کتاب ارائه میشود.
This paper aims to look at the form and the content of a book entitled، A Diachronic Narrative Study: On the Rhetorics of Persian Folktales and Literary Fictions (Safi، 20015) in a much more critical way، taken mostly from the narratological approaches. Firstly، the main four chapters of the book are reviewed. The first chapter introduces the concept of “metalepsis”، taken from Genette (1980، 1988). It is said that the writer has made no good effort to support his claims on this concept. The second chapter discusses “ravayatgardani”، i.e، a change in the process of narration، but again the writer has not been successful in the categorization of revayargardani. The third chapter has taken the second pronoun into consideration. Finally، the writer has gone to study the hypothetical focalization in chapter four، and has been successful to a large extant in dealing with such a concept. At the same time، some claims are made for and against of what the writer has stated within each chapter. While appreciating the efforts made by the writer all through the analysis of the book، some suggestions are made for the writer to take into his consideration.
خلاصه ماشینی:
٢. عنوان کتاب نویسنده ، روایت پژوهی در زمانی (A Diachronic Narrative Study)را عنوان اصلی کتاب قرار داده و سنجش روش های قصه گویی و داستان نویسی در فارسی را عنوان فرعی ذکر کرده است .
در واقع ، اگر این معنا مراد باشد، خواننده انتظار دارد که نویسنده به شیوه های غالبا تجربی و ابزارهای تحقیق کمی، روش های قصه گویی و داستان نویسی را در ادبیات فارسی بررسی کند، لیکن ، نویسنده نه در مقدمه و نه در چهار فصل کتاب ، به شیوه های «سنجش » روش های قصه گویی اشاره نمیکند.
باری، نویسـنده پـس از ذکر یکی دو نمونه از آثار فارسی، مینویسد: نویسنده بیدرنگ جای راوی را در سطح داستان میگیرد و با پرهیز از تکرار ملال آور بندهای گزارشی (reporting clause) و خودداری از «عنعنات »، همه ی فروداستان را در چارچوب یک واگویه ی آزاد ( free indirect discourse/speech) و درازدامن ، چنان روایت میکند که به قول افلاتون ، پنداری خود “با ما سخن میگوید و وانمود نمیکند که گوینده کس دیگری است ” (١٣٨٠: ٨٩٩).
با این حال ، اگر حرف نویسـنده را در خصـوص روایـت در زمانی هم بپذیریم ، لازم بود، مطالب فصل دوم یعنـی روایـت گردانـی را بـه فصـل اول انتقال میداد؛ آنگـاه ، از کارکردهـای بلاغـی ضـمیر دوم شـخص در فصـل دوم سـخن میگفت ؛ سپس کانونیسازی فرضی را به مثابه شیوه ای دیگر از روایـت پژوهـی معرفـی میکرد و در پایان نیز، از تداخل سطوح روایی یا آنچه نویسنده آن را مرزشکنی نامیـده ، ذکر به میان میآورد.