چکیده:
بخش اول از نخستین خطبه نهج البلاغه، بیانی برهانی در توصیف و تبیین مراتب دین، معرفت، اخلاص و توحید باری تعالی است. امیر المومنین علیه السلام در عبارت «کمال معرفته التصدیق به» از این خطبه، به بیان رابطه معرفت باری تعالی با تصدیق او می پردازد.
پژوهش جاری در صدد است تا با روی آورد تحلیلی - منطقی و ابزارهای مخلتف آن، چگونگی ارتباط و انسجام «معرفت باری تعالی» با «تصدیق او» در گزاره مذکور از نهج البلاغه را توصیف و تبیین نماید. ره آورد تحلیل این گزاره، نشان از تشکیک پذیری معرفت، و عینیت - و نه صرفا استلزام - «کمال معرفت تصوری» با «معرفت تصدیقی» باری تعالی دارد. امکان عینیت دو نوع معرفت تصوری و تصدیقی، تنها در بستر مبانی معرفت شناختی حکمت متعالیه قابل ارائه و تقریری صحیح است. گزاره مذکور از نهج البلاغه، همچنین قابلیت تبدیل به گونه ای از برهان وجودی بر اثبات باری تعالی را دارا است. نقد «خلط مفهوم و مصداق» و «عدم امکان راهیابی از معرفت تصوری به معرفت تصدیقی» بر این گزاره و دیگر براهین وجودی نیز، مردود بوده و سعی می گردد تا پاسخی صحیح برای آن ارائه گردد.
The first part of the first sermon of Nahjul Balagha is a discursive proposition of description and explanation of different levels of faith، knowledge، purity and unity of the Almighty God. In the statement "Kamalo Ma'refatehi Al-Tasdiqo bih" (Knowing Him perfectly means confirming Him) in this sermon، Imam Ali (PBUH) talks about the relationship between knowing the Almighty and confirming him.
Adopting a logico-analytical approach and its various tools، this study aims to describe and explain how "Knowledge of the Almighty God" and "His confirmation" in the above mentioned statement are related and integrated. The result of the analysis of this proposition suggests the disputability of knowledge، and identification – not just entailment – of "conceptual knowledge" with” assertive knowledge" of the Almighty God. The possibility of the identicality the two types of knowledge – conceptual and assertive – could only be presented in the context of epistemological principles of transcendental philosophy، which is a true account. The above-mentioned statement in Nahjul Balagha could also be turned into a kind of existential proof for proving the Almighty God. The criticisms of "the confusion of concept and instance" and "the impossibility of obtaining assertive knowledge through conceptual knowledge" leveled against this proposition and other existential proofs are refuted and appropriates explanations are provided in this regard.
خلاصه ماشینی:
"با نظر به روش مذکور و در پرتو مطالعۀ تحلیلی گزارۀ «کمال معرفته التصدیق به»، در صدد پاسخ به سؤالهایی فرعی ذیل نیز هستیم: مقصود از واژۀ معرفت در این گزاره چیست؟ تحلیل زبانی این گزاره، بیانگر «استلزام» کمال معرفت خداوند نسبت به تصدیق آن است یا «عینیت» کمال معرفت خداوند با تصدیق او؟ مقصود از کمال معرفت خداوند، مراتب اعلای معرفت حصولی است یا حضوری؟ آیا تحلیل مفهومی کمال، مستلزم اعتقاد به تشکیک در معرفت است؟ آیا رسیدن به کمال معرفت تصوری خداوند (ما هو)، میتواند جایگزین استدلال آوری بر اثبات عینی خداوند و معرفت تصدیقی (هل هو) باشد؟ با توجه به منابع در دسترس، پژوهشی در حیطۀ تحلیل فلسفی و معرفتشناسانۀ این فقره از خطبه اول نهج البلاغه یافت نگردید.
با نظر به تقابل موضوع و حکم در گزارۀ «کمال معرفته التصدیق به» و قرار گرفتن معرفت تصدیقی در محمول، مقصود از معرفت در جانب موضوع، معرفت تصوری و شناخت باری تعالی خواهد بود، چنانکه این امر مورد اذعان برخی شارحان نهج البلاغه نیز قرار گرفته است (قزوینی، 1429ق: 2/384)؛ (خراسانی، بیتا: 1/97).
نقد «خلط مفهوم و مصداق» یا «عدم امکان تصدیق خارجی (حمل شایع) از راه شناخت تصور و مفهوم (حمل اولی)» که از سوی منتقدان بر برهان وجودی آنسلم و بداهت ثوبت خارجی وجود مطرح شده و به تبع آن بر گزارۀ «کمال المعرفه التصدیق به» نیز وارد میگردد را میتوان در دو فرض متفاوت پاسخ داد: 1- مقصود از «کمال المعرفه» در گزارۀ مذکور از خطبۀ اول، معرفت و علم حضوری باشد: در فرض معرفت حضوری که صدرالمتألهین نیز در تفسیر این گزاره بدان ملتزم است (صدرالمتألهین، 1383: 4/94-97)، یکسانی مصداقی «معرفت تصوری» با «معرفت تصدیقی» واضح است."