چکیده:
قاضی صاعد اندلسی دانشمند و مورخ قرن پنجم هجری در کتاب نامدار خود، التعریف بطبقات الامم،رویکردی خاص به مقولهء علم دارد که برپایهء آن میتوان این کتاب را در ردهء کتب تاریخ علم قرار داد.در این مقالهء با معیارهای امروزین تاریخنگاری جایگاه این کتاب در دو حوزهء تاریخ و علمی بهطور مستقل و باهم بررسی میشود.
خلاصه ماشینی:
"قاضی صاعد در این کتاب دست به تقسیم ملتها باتوجه به میزان توفیق آنها در کسب علم زده است و به تشریح داشتههای علمی آنها میپردازد: «یک طبقه که به علم توجه کردهاند و اقسام علوم از ایشان آشکار شده و شاخههای معارف از آنان منشأ گرفته است و طبقهء دیگر که به علم چندان عنایتی نورزیدهاند،تا نامشان درخور آن گردد که از اهل علم شمرده شوند و در نتیجه،از اینان بهرهء حکمتی نقل نگشته و ثمرهء اندیشهای تدوین نیافته است»(ص 871) وگرچه برای توصیف اقوام چارچوبهایی چون زبان و قومیت را انتخاب نموده،اما محوریترین معیار قضاوت خویش را همین نکته،یعنی میزان عنایت ملل و اقوام به علم قرار داده است و همین ویژگی است که آن را در جایگاه کتب تاریخ علم قرار میدهد؛از همینرو قصد داریم جایگاه آن را به عنوان نخستین کتاب تاریخ علم بررسی کنیم.
قاضی صاعد گرچه سنت مورخان همعصر خود را در ثبت دقیق تاریخنگاری سیاسی رعایت ننموده،ولی همواره به توالی زمانی توجه داشته و در عین ملاحظه تقسیمبندیهایی برمبنای جغرافیا و زبان در نقل مطالب،تسلسل زمانی را نیز رعایت نموده است؛چنانکه در این کتاب همواره میتوان شکل خطی تاریخی را پی گرفت و با شناختی که تا به امروز از منابع حاصل شده است،میتوان التعریف بطبقات الامم را نخستین کتاب در تاریخ علم دانست."