چکیده:
اثبات اصالت وجود در حکمت متعالیه، که اصالت هم زمان وجود و ماهیت را باطل
می داند، به معنای اعتباریت ماهیت است. اما براهین ملاصدرا در اثبات اصالت وجود تنها
تا اثبات موجود بودن ماهیت به حیث تقییدی وجود پیش می رود و عبارات ملاصدرا در
بیان موجودیت ماهیت، گوناگون و گاه متضاد است که موجب تفاوت در تقریرهای
مختلف از اعتباریت ماهیت نزد مقررین حکت صدرایی شده است. با این حال، دقت در
مبانی حکمت متعالیه و پذیرش آن مبانی به عنوان مبادی تصوری و تصدیقی موثر در محل
بحث، به این مهم رهنمون می شود که مراد از حیثیت تقییدی در موجودیت ماهیت نزد
صدرالمتالهین، موجودیت به حیث تقییدی نفادی وجود است که حظی از تحقق، هرچند
تحقق غیر اصیل، برای ماهیت دارد و هیچ گاه به معنای ذهنی محض بودن ماهیت یا موجود
بودن ماهیت به حیث اندماجی وجود نیست.
Proving the principality of existence in Mulla Sadra’s philosophy, which regards both the principality of existence and that of quiddity as invalid, is equal to conventionality of quiddity. However, Mulla Sadra’s arguments in proving the principality of existence go on just up to proving the existence of quiddity in respect of conditional mood of existence, and Mulla Sadra’s statements on the quiddity’s existence are various and sometimes contradictory, which leads to a variety of accounts of conventionality of quiddity for the expositors of Mulla Sadra’s philosophy. Nevertheless, scrutiny of the bases of transcendental philosophy and accepting those bases as the conceptual and affirmative bases effective in the discussion leads to the fact that by conditional mood in subsistence of quiddity for Mulla Sadra, we mean subsistence in the conditional annihilation mood of the existence which enjoys somewhat realization, although non-original realization; and never means absolute mentality of quiddity or existence of quiddity in the inclusive mood of existence.
خلاصه ماشینی:
اما براهین ملاصدرا در اثبات اصالت وجود تنها تا اثبات موجود بودن ماهیت به حیث تقییدی وجود پیش میرود و عبارات ملاصدرا در بیان موجودیت ماهیت، گوناگون و گاه متضاد است که موجب تفاوت در تقریرهای مختلف از اعتباریت ماهیت نزد مقررین حکت صدرایی شده است.
با این حال، دقت در مبانی حکمت متعالیه و پذیرش آن مبانی به عنوان مبادی تصوری و تصدیقی مؤثر در محل بحث، به این مهم رهنمون میشود که مراد از حیثیت تقییدی در موجودیت ماهیت نزد صدرالمتألهین، موجودیت به حیث تقییدی نفادی وجود است که حظی از تحقق، هرچند تحقق غیر اصیل، برای ماهیت دارد و هیچگاه به معنای ذهنی محض بودن ماهیت یا موجود بودن ماهیت به حیث اندماجی وجود نیست.
ازاینرو میتوان آنها را بر پایة ظهور و خفای واسطهها برای عقل، به سه قسم تقسیم کرد: الف) حیثیت تقییدی جلی: ارتباط میان واسطه و ذوالواسطه، ارتباط اتصالی است و تمایز انفصالی و تغایر وجودی (وجود واسطه و ذوالواسطه) با اشاره حسی به دست میآید و عقل با اندک تأملی به صحت سلب وصف از موصوف حکم میکند.