چکیده:
نظریه «کوانتوم»
با تفسیر کپنهاکی، نظریه ای نوپدید در قرن بیستم است که موضوع مطالعه خود را اشیای زیر اتمی قرارداده است. این تفسیر
از مکانیک کوانتومی دارای مبانی معرفت شناختی خاصی است. ابزارگرایی در سه حوزة هستی شناختی، معناشناختی و معرفت شناختی از مبانی مهم این تفسیر است. در نقد و بررسی این مبنای معرفت شناختی در نظریه «کوانتوم»، می توان گفت: نگاه درونی و از جایگاه دانشمند تجربی به علم، ما را به واقع گرایی رهنمون می سازد. اما نگاه بیرونی و از پنجرة تاریخ، سیر پیشرفت علم ابزارگرایی را نظریه ای درست می نمایاند.
شایان ذکر است مقاله با روش تحلیلی توصیفی، دیدگاه ابزارگرایانه طرف داران تفسیر کپنهاکی از سوی فیزیک دانانی همچون شرودینگر و
آینشتین را به چالش کشیده است و حتی از برخی تعابیر هایزنبرگ می توان واقع گرایی را استفاده کرد.
خلاصه ماشینی:
"ابزارگرایی معناشناختی: بر مبنای این شکل از ضدواقعگرایی، نباید تصور کرد که واژههای نظری مطرح شده در نظریههای علمی به هویات مشاهدهناپذیر ارجاع میدهند؛ زیرا آنها صرفا برساختههایی منطقی هستند که بهعنوان ابزاری برای نظاممند کردن روابط میان پدیدارها به کار میروند.
بدینروی، نظریههایی با نگرش ابزارگرایی در عرصة فلسفه علم پدیدار میگردد، و فیلسوفانی با این سبک تفکر، با مطالعة نظریههای مختلفی که در طول تاریخ علم به وجود آمدهاند و بهوسیلة نظریههای دیگری نقض گشته و به فراموشی سپرده شدهاند، به این نتیجه رهنمون میشوند که هدف علم کشف واقعیت نیست و نظریههای علمی ابزاری مناسب برای توجیه پدیدارها و پیشبینیهای آیندهاند، و به بیان دیگر، نباید در میان نظریههای علمی به دنبال صدق آنها گشت و کفایت تجربی ما را بس است.
آیا ما در جواب سؤال از هدف علم، در پی نگاه بیرونی و تاریخی به علم هستیم، یا نگاه درونی و بهعنوان دانشمندی که الآن پدیدهای را مشاهده کرده و برای توجیه آن نظریهای را ابداع میکند؟ اگر از جایگاه دانشمند داخل آزمایشگاه بخواهیم به این سؤال پاسخ دهیم یقینا واقعگرا خواهیم بود؛ زیرا هر دانشمندی در پی کشف علل پدیدارهاست و برای توجیه آنها، نظریههای علمی ارائه میدهد و به یقین میداند که چیزی که نیست و معدوم است، توانایی توجیه پدیدارها را ندارد.
بله، اما اگر بخواهیم در جایگاه فیلسوف علم به این سؤال پاسخ بگوییم، با در نظر گرفتن سیر تاریخی علم و نظریههای علمی، میتوان گفت: برخی نظریهها مطابق با واقع نبودهاند و هویات نظری در آنها با واقعیتی متناظر نبوده است و به خاطر کفایت تجربی آن نظریهها مقبول واقع شدهاند، نه اینکه حقیقتا نظریهای صادق باشند."