چکیده:
از دیرباز چگونگی رابطۀ «دین و فلسفه» از جمله دغدغههای فکری عالمان دین و فیلسوفان بوده و هست. از میان فیلسوفان مشاء، ابونصر فارابی و ابنسینا تلاش گستردهای کردهاند تا این دو را با هم همساز و هماهنگ نشان دهند. در این مقاله تلاش میکنیم در دو مسئلۀ مهم و به ظاهر مورد اختلافِ فلسفه و دین، یعنی «خداوند و خالقیت او» و «دیرینگی عالَم»، با استناد به کلمات «حکمای مشاء» همسویی دین و فلسفه را نشان دهیم. اساس تحقیق در این نوشتار، بیشتر کلمات فیلسوفان مشائی بهویژه فارابی، ابنسینا و ارسطو است که با آموزههای دینی مقایسه شدهاند. برای تحقق اهداف این نوشتار ابتدا دیدگاههای ارسطو به عنوان مؤسس فلسفۀ مشاء در دو موضوع مورد بحث مقاله، ذکر و بررسی شده است. سپس نظریات فارابی و ابنسینا بهعنوان شاخصترین فیلسوفان مسلمان مشائی با آموزههای برخی از آیات قرآن بهعنوان متقنترین منبع اسلام مقایسه شده است. در نهایت و پس از بررسی این دیدگاهها به این نتیجه خواهیم رسید که در این موضوعات، اختلاف مبنایی بین «آموزههای دین» بهویژه «دین اسلام» با آموزههای فلسفه وجود ندارد.
خلاصه ماشینی:
اساس تحقيق در اين نوشتار، بيشتر کلمات فيلسوفان مشائي به ويژه فارابي، ابن سينا و ارسطو است که با آموزه هاي ديني مقايسه شده اند.
آنان بر اين باورند که فلسفه ، آموزه هـاي با توجه به اين نکات ، مي توان چنين گفت که فيلسوفان مسلمان با اعتقاد به دين و قبول مباني و روش هاي استدلالي در فلسفه تلاش کرده اند آموزه هاي بـه نظـر نـاهمگون ديـن و فلسفه را به نوعي همساز کنند؛ به ويژه فاصله و اختلاف گاهي فراوان بين ظواهر آموزه هـاي اسلام و آراي مطرح در فلسفۀ ارسطو، در بسياري از مسائل مانند: الوهيت و صفات خدا و به ويژه خالقيت او، ديرينگي عالم و حدوث آن ، رابطۀ ميان عالم و خدا، نفس و جـاودانگي آن و معاد، از عوامل مهم و مؤثر براي اين کوشش بود.
در حقيقـت ايـن نمونـه ، بخشي از بينۀ نويسندگان براي ادعاي اين موضوع است که فارابي حتـي در الجمـع نيـز بـا نزديک کردن نگاه دو حکيم ، توانسته است مدعاي اصلي خود در باب همسويي بين دين و فلسفه را تقويت کند.
در حقيقت ، در اين نوشتار بـا اسـتناد به کلمات برخي از فيلسوفان به ويژه فارابي و ابن سينا و مقايسۀ آن با آموزه هاي دين ، نشـان داده خواهد شد ادعاي کساني که به طور مطلق به جدايي «دين و فلسفه » اصرار مـي ورزنـد، ١.
به اين ترتيب ، فارابي به صراحت به دوگانگي بين «واجب » و «ممکن » قائل شده و وقوع يا وجود خارجي ممکن را به واجبي که مسـبوق بـه سابقۀ «امکان » نيست ، يعني به خداي تعالي ، نسبت داده است .