چکیده:
طریق مهایانه شاخۀ بزرگی از دین بودایی است که در کشورهای چین، نپال، تبت، مغولستان، کره، تایوان، ویتنام و ژاپن پیروان بسیار دارد. این آیین که جدیدتر از شاخۀ خواهر آن، یعنی تهرهواده (هینهیانه) بهشمار میرود، بر مبادی و اصولی مشابه با آن استوار است، اما بر برخی از آنها تأکید بیشتری دارد و تفسیرهای متفاوتی را از آنها ارائه میدهد. نظریۀ خلأ و آموزههای وابسته به آن، اعتقاد به آرمان بُدهیستوه، وجود بدهیستوههای متعدد و تأکید بر یاد کردن سوگند بدهیستوه و بالأخره طریق سرسپردگی یا بهکتیمارگه از برجستهترین اصول شکلدهندۀ مهایانه، و وجه تمایز آن با تهرهواده شمرده میشوند. افزون بر این، شاخۀ مهایانه بدون رد کردن متون مقدس هینهیانه، در هر یک از مکاتب متعدد خود دارای متون پذیرفتهشده و مرجعی است که بیانکنندۀ دیدگاههای آن مکاتب هستند. یکی از قدیمیترین جریانهای فکری درون مهایانه، مکتب مادهیهمیکه (راه میانه) است که نظریۀ خلأ (شونیَه یا شونیَتا) از جملۀ اصول بنیادی آن بهشمار میرود و از همینرو، شونیهوادَه یا شونیَتاوادَه نیز نامیده میشود. در این مقاله کوشش بر آن است که ضمن ارائۀ تاریخچۀ مختصری از شکلگیری طریق مهایانه و مکتب مادهیهمیکه، آموزۀ خلأ از دیدگاه این جریان فکری - فلسفی تعریف و رابطۀ آن با سایر اصول مهایانه بررسی شود.
خلاصه ماشینی:
اما گروه ديگـري از محققـان در دهـه هـاي اخير اين ديدگاه را به نقد کشيده اند و بر اساس تحقيقات خود در متـون بـودايي، بـه ايـن نتيجه رسيده اند که نمي تـوان خاسـتگاه مهايانـه را دينـداري عاميانـه و سـنت پرسـتش در استوپه ها به شمار آورد و نميتوان تصور کرد که سوتره هاي مهايانه در ميان مـردم عـادي و خطاب به آنان نوشته شده باشد.
چنين بود کـه در سدٔە دوم ميلادي ، با نوشته هاي ناگارجونه ١ مکتب مادهيه ميکه شروع بـه تکـوين کـرد و توسعه يافت و در سدٔە چهارم ميلادي و پس از آن ، با آثـار اسـنگه ٢ و وسـوبندهو٣ مکتـب يوگاچاره يا ويجنانه واده به ظهور رسيد ( ,١٩٨٦ ,Nakamura ;٢٨ ,Buddhism ;٢٠٠٠ ,Conze .
ايـن آموزه ، آن گونه که از قول بودا در نزديک به نود و شش سوترٔە ديگر به صورت هاي مختلف نقل شده است ، چنـين بيـان مـي دارد کـه : جهـل (dyaavi) سـبب پيـدايش ارادٔە عمـل يـا شکل گيري کرمه (raSamska) مي شود و آن نيز به نوبۀ خود موجب ايجاد آگاهي (هشياري navij a) و سپس وجود رواني و بدني فرد (pama-runa) خواهد شد.
اين گفت وگو که موضوع تفسيرهاي بي شمار بوداييان در رابطه با وجود، عليـت ، منشـأ رنج و حيات انسان بوده است ، يکي از مهم ترين گفتارهاي بودا به شمار مي آيد که در آن ، نه تنها دوازده حلقۀ زنجير عليت ، منشأ رنج و چگونگي گرفتار آمـدن انسـان در آن را مطـرح مي کند، بلکه حقيقت وجود يا نبود پديده هاي عالم و وابستگي علي متقابل اين پديده ها بـه يکديگر را نيز بيان مي کند.