چکیده:
ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ ﺣﺎﺿﺮ ﺑﻪ ﺑﺮرﺳﯽ ﻣﺪﯾﺮﯾﺖ آﻣﻮزش ﮐﺎرﮐﻨﺎن درﻧﻬﺎدﻫﺎ، ﺳﺎزﻣﺎﻧﻬﺎ وادارات ﻣﯽ ﭘﺮدازد. درﻫﺮاداره، ﻧﻬﺎد ﯾﺎ ﺳﺎزﻣﺎﻧﯽ ﺑﺪون ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﻧﻮع ﻫﺪف، ﺑﻪ وﺳﯿﻠﮥ ﮐﺎرﮐﻨﺎن اﻣﻮری ﺑﻪ اﺟﺮا در ﻣﯽآﯾﺪ ﮐﻪ در ﻧﻬﺎﯾﺖ ﺑﻪﺻﻮرت ﻣﺠﻤﻮﻋﻪای ﮐﻪ ﻣﺎﺣﺼﻞ ﺳﺮﻣﺎﯾﻪﮔﺬاری اﺳﺖ ﺷﮑﻞ ﻣﯽﮔﯿﺮد. ﺑﺪﯾﻨﺴﺎن ﻧﺘﯿﺠﻪ ﮐﺎر اﻋﻀﺎء ﺑﻪﺻﻮرت ﻣﻨﺴﺠﻢ ﻣﺘﺠﻠﯽ ﻣﯽﺷﻮد. در ﺳﺎزﻣﺎنﻫﺎ و ﻣﺆﺳﺴﺎت ﻫﺮ ﮐﺎری ﻧﯿﺎزﻣﻨﺪ ﻣﻬﺎرتﻫﺎ و ﺑﻪﮐﺎرﮔﯿﺮی داﻧﺶﻫﺎی در راﺑﻄﻪ اﺳﺖ. ﺳﺎزﻣﺎنﻫﺎ ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ اﯾﻦ ﻧﯿﺎز، ﺷﺮاﯾﻂ اﺣﺮاز ﺷﻐﻞ ﻧﯿﺮوی اﻧﺴﺎﻧﯽ ﺧﻮد را ﺗﻬﯿﻪ ﻧﻤﻮده و ﺑﻪ ﮔﺰﯾﻨﺶ ﻣﯽﭘﺮدازﻧﺪ. ﻫﺮ ﭼﻨﺪ در ﺑﺪو اﺳﺘﺨﺪام ﻧﯿﺮوی ﺗﺎزه وارد در ﺳﺎزﻣﺎن، ﺑﺎ ﺷﻐﻞ ﺧﻮد اﻧﻄﺒﺎق ﮐﯿﻔﯽ دارد وﻟﯽ اﮔﺮ ﻣﺪﯾﺮﯾﺖ آﻧﻬﺎ را ﮐﺎرآﻣﻮزاﻧﯽ ﻣﺴﺘﻌﺪ ﺗﻠﻘﯽ ﻧﮑﻨﺪ، ﻧﺨﻮاﻫﺪ ﺗﻮاﻧﺴﺖ در ﭘﺮوراﻧﺪن آﻧﻬﺎ اﻗﺪام ﻧﻤﻮده و در ﻧﺘﯿﺠﻪ از ﻧﯿﺮوی اﻧﺴﺎﻧﯽ ﻣﻔﯿﺪ ﺑﺮﺧﻮردار ﮔﺮدد. ﭼﺮا ﮐﻪ ﻣﺤﺒﻮس ﻧﮕﻬﺪاﺷﺘﻦ ﺗﺠﺎرب و ﻣﻬﺎرتﻫﺎی ﺷﻐﻠﯽ اﻓﺮاد، روح ﺗﻌﺎﻟﯽ و رﺷﺪ را در اﻋﻀﺎء ﺧﻔﻪ ﮐﺮده و ﻣﻮﺟﺒﺎت ﺳﺪ ﺗﺤﺮک و ﭘﻮﯾﺎﯾﯽ آﻧﻬﺎ را ﻓﺮاﻫﻢ ﻣﯽﮐﻨﺪ(ﻋﺴﮕﺮﯾﺎن، 1370، ص 55). ﺳﺎزﻣﺎنﻫﺎ ﺑﺮای ﻧﯿﻞ ﺑﻪ اﻫﺪاف ﺧﻮد، ﺑﺎﯾﺪ ﮐﺎدری از ﻧﯿﺮوﻫﺎی ﻻﯾﻖ و ﮐﺎرآﻣﺪ در اﺧﺘﯿﺎر داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ. دﺑﺴﺘﺎن، دﺑﯿﺮﺳﺘﺎن و داﻧﺸﮕﺎه ﻧﻈﺎﻣﯽ ﺑﺮای ﺗﺮﺑﯿﺖ و آﻣﻮزش داﻧﺶ و ﻣﻌﻠﻮﻣﺎﺗﯽ اﺳﺖ ﮐﻪ اﻓﺮاد را ﺑﺮای ورود ﺑﻪ اﺟﺘﻤﺎع و ﺧﺪﻣﺖ ﻣﺆﺛﺮ آﻣﺎده ﻣﯽﺳﺎزد. اﻣﺎ اﻓﺮادی ﮐﻪ ﺑﻪ اﺳﺘﺨﺪام ﺳﺎزﻣﺎن در ﻣﯽآﯾﻨﺪ، ﻋﻼوهﺑﺮ اﯾﻦ ﻣﻌﻠﻮﻣﺎت، ﺑﻪ آﻣﻮزش ﺗﺨﺼﺼﯽ و ﺣﺮﻓﻪای ﻧﯿﺰ ﻧﯿﺎز دارﻧﺪ ﺗﺎ داﻧﺶ ﻓﻨﯽ و ﻣﻬﺎرتﻫﺎی ﻻزم را ﺑﺮای اﻧﺠﺎم ﺷﺎﯾﺴﺘﮥ وﻇﺎﯾﻒ ﻣﺤﻮل ﺑﻪ دﺳﺖ آورﻧﺪ. اﯾﻦ آﻣﻮزشﻫﺎ ﺑﻪ ﮐﺎرﮐﻨﺎن ﮐﻤﮏ ﻣﯽﮐﻨﺪ ﺗﺎ ﻧﻘﺶ ﻓﻌﺎلﺗﺮ و ﻣﺆﺛﺮﺗﺮی در ﻧﯿﻞ ﺑﻪ اﻫﺪاف ﺳﺎزﻣﺎن اﯾﻔﺎ ﮐﻨﻨﺪ (ﺳﻌﺎدت، 1381، ص 174). اﯾﻦ ﻣﻘﺎﻟﻪ ﮐﻪ ﺑﻪ روش ﺗﻮﺻﯿﻔﯽ، ﺗﺤﻠﯿﻠﯽ ﺑﻪ ﺑﺮرﺳﯽ ﻣﺪﯾﺮﯾﺖ آﻣﻮزش ﮐﺎرﮐﻨﺎن ﭘﺮداﺧﺘﻪ و ﺿﺮورت ﺗﻮﺳﻌﻪ آن راﺑﻪ ﭼﺎﻟﺶ ﮐﺸﺎﻧﺪه اﺳﺖ. در اداﻣﻪ ﺿﺮورت ﺗﻮﺳﻌﻪ آﻣﻮزش و ﺑﻬﺴﺎزی ﮐﺎرﮐﻨﺎن، ﻧﻈﺎم ﺟﺪﯾﺪ آﻣﻮزش ﮐﺎرﮐﻨﺎن دوﻟﺖ، ﻣﻮاﻧﻊ ﭘﺸﺘﯿﺒﺎﻧﯽ ﻣﺪﯾﺮان ازآﻣﻮزش و ﺗﻮﺳﻌﻪ ﮐﺎرﮐﻨﺎن، ﺷﺮاﯾﻂ ﭘﺸﺘﯿﺒﺎﻧﯽ ﻣﺪﯾﺮان از آﻣﻮزش و ﺗﻮﺳﻌﻪ ﮐﺎرﮐﻨﺎن ﺑﯿﺎن ﻣﯽ ﮔﺮدد.
خلاصه ماشینی:
اما افرادي كه به استخدام سازمان در ميآيند، علاوهبر اين معلومات، به آموزش تخصصي و حرفهاي نيز نياز دارند تا دانش فني و مهارتهاي لازم را براي انجام شايستة وظايف محول به دست آورند.
Taylor ميگويد: «كاركنان را بايد براساس روشهاي علمي انتخاب كرد و آنان را براي انجام وظايف محوله تعليم و آموزش داد نه آنكه كاركنان خود مسئول انتخاب شغل و پرورش استعدادهايشان باشند» (Taylor, 1947,p.
به نظر ميرسد براي فائق آمدن مديران بر مسائل و مشكلات اساسي نظام آموزشي در حيطة كار خود، مسلح ساختن آنان به آگاهيها و شناخت لازم در زمينة دانش و آگاهيهاي مديريتي ضروري است.
- يكي از اهداف اوليه در هر دورة آموزشي، ايجاد طرز فكر صحيح نسبت به كار و سازمان است و انتظار ميرود بعد از پايان دوره، بينش و نگرشي در كاركنان به وجود آمده باشد كه رفتار آنها را در جهت مطلوب و همكاري مؤثر با سازمان تغيير دهد و ذهن آنان طوري شكل گيرد كه از اهداف سازمان پشتيباني نمايند.
- آموزش كاركنان فعلي روش مؤثري براي تأمين نيروي انساني مورد نياز سازمان است.
- آموزش ضمن خدمت اين نوع آموزش براي افراد شاغل در سازمان ترتيب داده ميشود و بهمنظور تكميل مهارتها و دانشهاي كاركنان جهت انجام دادن بهتر وظايف و مسئوليتهاي محوله و رفع كمبودهاي آنان با توجه به پيشرفتهاي بهدست آمده و نيز براي ايجاد آمادگي در آنان بهمنظور قبول مسئوليتهاي آتي تنظيم و اجرا ميشود (ميركمالي، 1376، ص 206).