چکیده:
الگوی سیکل های تجاری سیاسی به بررسی رفتار متقابل بین رای دهندگان و دولت میپردازد. طبق این نظریه، عوامل اقتصادی تاثیر قابل توجهی در الگوی رفتاری رای دهندگان دارند. از اینرو، دولت ها با اتخاذ سیاست های مختلف اقتصادی سعی می کنند به نحوی رضایت رای دهندگان را فراهم سازند. در این مقاله،نویسندگان به برآورد سیکل های تجاری سیاسیاز طریق مدل ARIMA برای اقتصاد ایران طی دوره 95-1357 پرداخته اند. نتایج پژوهش نشان می دهد که تورم طی دوران انتخابات با نوسان همراه بوده، و در سال برگزاری انتخابات، تورم کاهش و سال پس از آن، تورم افزایش یافته، همچنین قبل از انتخابات، نسبت کسر بودجه افزایش و مخارج عمرانی کاهش یافته است. مدل تخمین زده شده برای بعد از انتخابات، بی معنا میباشد. نتایج در خصوص متغیرهای پولی (حجم نقدینگی و خالص بدهی دولت به بانک مرکزی) نیز نشان می دهد که رفتار این متغیرها به شکلی بوده که وجود سیکل تجاری سیاسی را در آنها تایید میکند. به طور متوسط، در سالهای برگزاری انتخابات و سال قبل، رشد خالص بدهی دولت نسبت به سایر سالها، سه درصد افزایش یافته، که تاثیر این افزایش بدهی دولت به بانک مرکزی، در دوره بعد به صورت افزایش در نقدینگی، خود را نشان داده است. در نهایت بر اساس نتایج، نرخ بیکاری متاثر از سیکل های تجاری سیاسی نمی باشد.
خلاصه ماشینی:
بر ايـن اسـاس ، مشـاهده مـي شـود کـه در الگـوي سيکل هاي تجاري سياسي ، بسته به کشورهاي مختلف ، از متغيرهاي کلان متنوعي مانند تـورم ، بيکاري ، توزيع درآمد، ماليات و رشد اقتصادي براي ارزيـابي عملکـرد اقتصـادي دولـت در تـابع مطلوبيت رأي دهندگان استفاده مي شـود (پورکـاظمي و همکـاران ، ١٣٨٦).
ادبيات نامتعارف سيکل هاي تجاري دسته بنـدي هـاي متعـددي پيرامـون سـيکل هـاي تجـاري سياسـي وجـود دارد کـه مهمتـرين طبقه بندي صورت گرفته ، رويکردهاي اصلي در ادبيات سيکل هاي سياسي را بـه دو شـکل کلـي طبقه بندي نموده اند: الف ) مدل فرصت طلبي : اين رويکـرد کـه توسـط نوردهـاس ١ (١٩٧٥) مطـرح گرديـد و در ادبيات سيکل هاي تجاري به روش فرصت طلبي معروف است ، به فرأيندي مي پردازد که دولت و يا حزب حاکم سعي مي کنند که با دستکاري اقتصاد و تغييرات کوتاه مدت به فريب و يـا ارضـاء کوتاه مدت رأي دهندگان بپردازند تا بتوانند در انتخابات به قدرت برسند.
اصغرپور و نصرالهي (١٣٨٤)، نشان داده اند که در سالهاي پيش از انتخابات در ايران ، سـهم کسري بودجه در توليد ناخالص داخلي به شکل معني داري افزايش پيدا کـرده اسـت ؛ در حـالي که پورکاظمي و همکاران (١٣٨٦) معتقدند که دولت ها (کـه هـر چهـار سـال يـک بـار انتخـاب مي شوند) در راستاي کنترل نرخ بيکاري ، در دو سال اول سياست هاي انبساطي اتخاذ مـي کننـد که در نتيجه اين سياست ها، نرخ تورم افزايش مي يابد؛ اما براي انتخاب مجـدد در دوره بعـد(دو ساله دوم )، سياست هاي انقباظي در پيش مي گيرند.