چکیده:
نسبت یابی میان لیبرالیسم و پلورالیسم از زمره مسائلی است که موافقان و مخالفان آموزه لیبرالیسم درباره آن به بحث و گفت وگوهای فراوان پرداخته اند. عده ای، لیبرالیسم را تنها آموزه ای می دانند که در قالب آن، پلورالیسم قابلیت تحقق و عملیاتی شدن دارد و برخی آن را به دلیل ادعای جهان شمولی اش واجد همسازی با پلورالیسم نمی دانند. این مسئله، «آیزایا برلین» از متفکران برجسته قرن بیستم را بر آن داشت تا به بررسی امکان طرح لیبرالیسم آگونیستی بر مبنای پلورالیسم ارزشی بپردازد و راه کارهایی برای خروج لیبرالیسم از وضعیتی که در آن به عدم همسازی با پلورالیسم متهم شده است، ارائه دهد. در این مقاله قصد بر آن است تا با استفاده از روش توصیفی - تحلیلی و با جمع آوری داده ها بر اساس منابع کتابخانه ای، همچنین با طرح این سوال که راه کار آیزایا برلین برای همساز کردن لیبرالیسم با پلورالیسم چه بوده است؟ به بررسی این فرضیه بپردازد که آیزایا برلین با طرح پلورالیسم ارزشی در قالب لیبرالیسم در تلاش بود که لیبرالیسم را با پلورالیسم همساز نماید. در این میان ایده برلین از منظری انتقادی نیز نقد و بررسی خواهد شد. در مجموع و با مقایسه براهین برلین از یکسو و مخالفان همسازی لیبرالیسم و پلورالیسم از سوی دیگر، آنچه حاصل شد این است که لیبرالیسم نه در همسازی کامل و نه در ناهمسازی کامل با پلورالیسم قرار دارد، بلکه لیبرالیسم تا حدی می تواند به پذیرش پلورالیسم اقدام نماید که ارزش های مورد تاییدش برای بقای خود دچار مشکل نشود.
Finding the relation between liberalism and pluralism is one of such issues that the advocates and opponents of the doctrine of liberalism have been discussing in many respects. Some consider liberalism as the only doctrine through which pluralism can be realized، and some do not see it consistent with pluralism because of its universal claim. This led Isaiah Berlin as the prominent thinkers of the twentieth century to examine the possibility of a pragmatic pluralism-based agonistic liberalism، and to propose solutions to liberalism from a situation in which it was accused of not being reconciled with pluralism. In this article، the purpose is to use the descriptive-analytical method and to collect data based on library resources، also by asking the question of what Isaiah Berlin's approach to reconciling liberalism with pluralism? The hypothesis is that Isaiah Berlin، with the design of value-oriented pluralism in the framework of liberalism، sought to reconcile liberalism with pluralism. Berlin's idea of criticism will also be criticized. In sum، comparing the arguments of Berlin on the one hand and the opponents of the reconciliation of liberalism and pluralism on the other، the result is that liberalism is neither in complete harmony، nor in complete dissonance with pluralism، but liberalism can، to a certain extent، accept the adoption of pluralism، which will not endanger its credible values for survival.
خلاصه ماشینی:
در مجموع و با مقایسه براهین برلین از یکسو و مخالفان همسازی لیبرالیسم و پلورالیسم از سوی دیگر، آنچه حاصل شد این است که لیبرالیسم نه در همسازی کامل و نه در ناهمسازی کامل با پلورالیسم قرار دارد، بلکه لیبرالیسم تا حدی میتواند به پذیرش پلورالیسم اقدام نماید که ارزشهای مورد تأییدش برای بقای خود دچار مشکل نشود.
برلین به طور مشخص درباره استدلالهای اساسی فلسفه سیاسی غرب که پیشتر در رد آنها سخن گفته بود، برهان میآورد و آنها را مجموعه سه استدلال کلی میداند و معتقد است که «وجه تشابه اکثر فیلسوفان بزرگ، نوعی وضع مثالی یا آرمان افلاطونی است: نخست اینکه تمام پرسشهای اصلی در این زمینه نیز همانند علوم دیگر، باید تنها یک پاسخ صحیح داشته باشد و بس.
اساس این استدلالها این مدعاست که اگر تز رادیکال پلورالیسم ارزشی درباره قیاسناپذیری عقلانی خیرها و شرها صادق باشد، پس «دولت هرگز نمیتواند توجیه عقلانی کافی برای تحمیل هیچ نوع ردهبندی خاص ارزشی بر مردم داشته باشد و چون تحمیل هرگونه ردهبندی از این دست منجر به خفه کردن یا تحقق ناقص برخی ارزشهای اصیل میشود، دولت بنا به دلایل کافی نباید وارد سیاستگذاریهای اقتدارگرایانه یا غیر لیبرالی از این دست شود» (گری، 1379: 187) و این لیبرالیسم است که معتقد به حضور حداقلی دولت در عرصۀ جامعه است که خودبهخود با این استدلال، پلورالیستی تأیید میشود.