چکیده:
مولوی درطریقت عرفان از جاده شریعت، به بیراهه نرفته است وازاینروی، آیاتقرآن و احادیث و روایات دینی، بازتاب گسترده و عمیقی در آثار او و بخصوص مثنوی دارند. این تحقیق، روایت دینی بلال را ازکتابهاینثرعربی سیره و تاریخکه ماخذ مولوی در مثنوی قرار گرفتهاند، میشناساند و سپس گشتارها و تغییراتی را که مولوی در اینانتقال، در آن روایت، روا داشته است تا بتواندآنرا از خبرسادهنویسا به متن خوانا، با ساحتها ولایههای معنایی متفاوت، تبدیل کند، با دیدی مقایسهکننده وسنجشگر، و بر اساس نظریههای تطبیقی، امّا با گرایش اسلامی، سنجیدهوبه این نکته رسیدهاست که مولوی برای اعتلای متن و دمیدن فلسفه زندگی در آن، از سادگی و صنعتگریشعرموزون، تاویل وافزایش مفاهیمی چون عشق، خواب وخوابگزاری و استغراق اولیا در مصیبت و سختیها و... بهره گرفته است. تغییرات مولوی هم به ظاهر داستان و هم به بطن داستان مربوط میشود؛ کاربستقالب شعری مثنوی، تکهتکه و طولانیترکردن داستان، افزودندوپیرفت داستانی(موذّنیو بهشتی بودن بلال)، وتاویلهای جداگانه هربخش داستان و... در بخش صوری و تبدیل ابوبکر به قهرمان اصلی داستان، بهرهگیری از گفتگو برای شخصیتپردازی، خوابگزاری ابوبکر که خبر راسخ بودن ویرا در علم میدهد، شرح و بیان عشق و...در بخش معنوی، قسمتی از گشتارهای افزایشی وبازنمای اندیشه وهنرشاعری مولوی هستند.
خلاصه ماشینی:
عضو هیئت علمی زبان و ادبیات فارسی دانشگاه رازی کرمانشاه دریافت: 9/8/1395 پذیرش: 6/8/1396 چکیده مولوی در طریقت عرفان از جادۀ شریعت به بیراهه نرفته است و از این رو، آیات قرآن و احادیث و روایات دینی بازتاب گسترده و عمیقی در آثار او و بهخصوص مثنوی دارند.
سپس، گشتارها و تغییراتی را که مولوی در این انتقال رواداشته است تا با بهکارگیری ساحتها و لایههای معنایی متفاوت بتواند آن را از خبر سادۀ نویسا به متن خوانا تبدیل کند، بر اساس نظریههای تطبیقی ـ اما با گرایش اسلامی ـ مقایسه میکنیم و درنهایت، نتیجه میگیریم که مولوی برای اعتلای متن و دمیدن فلسفۀ زندگی در آن از سادگی و صنعتگری شعر موزون و تأویل و افزایش مفاهیمی چون عشق، خواب و خوابگزاری، و استغراق اولیا در سختیها و ...
در مقایسه و تطبیق داستان بلال، از یک سو در کتابهای عربی سیره و تاریخ و از سوی دیگر در مثنوی نشانههای شباهت، تأثیر و تأثر، و بسترهای اقتصادی ـ اجتماعی مشترک مؤثر بر ادبیات ـ که اصول نظری دیدگاههای آمریکایی، فرانسوی، و روسی را تشکیل میدهند ـ نمیتوانند معیارهایی کامل باشند؛ زیرا مولوی با أخذ، اقتباس، حل و درج، و ترجمه و گشتار افزایشی پیرفتها و تأویلها بر اصل قصه نکتههایی را افزوده است که سبب تغییر شخصیتها و اهمیتشان، تغییر بافت موقعیتی و روابط بینافردی و بینامتنی اثر، و تغییر کارکردهای زبان و داستان شده است.
اما تاکنون تحقیقی مستقل و مرتبط با موضوع بحث این مقاله، یعنی سنجش تطبیقی داستان بلال از سیرۀ ابنهشام و طبقات ابنسعد با روایت مثنوی بر اساس نظریۀ تطبیقی اسلامی، انجام نشده است.