چکیده:
در بعضی شاخص ها زن در آثار سنایی موجودی کم عقل و مظهر پلیدی است و همانند شیطان وسوسه گر می گردد که باید از
او گریزان بود و هرگز تن به معاشرت او نسپرد. و در ابراز این عقیده چنان مصر است که زن گریزی او قابل انکار نیست و
سایهی آن بر تمام آثارش گسترده است. به خاطر روشن شدن مطالب مطرح شده بهتر آنست که این جلوه ها جز به جز بررسی
شود تا آشنایی با شخصیت زن از دیدگاه او کاملا میسر گردد. هدف این مقاله تحلیل نگرش منفی سنایی به زن با بررسی
شخصیت های تاریخی است. روش این پژوهش گذشته ای (تاریخی) است و طرح آن هم بر اساس مطالعه توصیفی - موردی
است. فن تحقیق کتابخانه ای می باشد و سعی گردیده است که جمع آوری اطلاعات و حقایق مربوط به موضوع از طریق فیش
برداری و استفاده از منابع و اسناد موجود در کتابخانه باشد که هم از منابع اولیه و هم از منابع ثانویه استفاده شده است. بررسی
اشعار نشان داد سنایی هر جا می خواهد صفات نایسند مردان را محکوم دارد و یا می خواهد به طریقی به نصیحت و اندرز
بپردازد خیلی سریع زنان را دستاویز ساخته و مردان بد را پست تر از زنان معرفی می کند حتی زمانی که از زنان خوب سخن
می راند برای تهییج مردان به راه راست آنان را کمتر از زنان قلمداد می کند. خلاصه کلام این که این قبیل عقاید درباره زنان
عرصه ادبیات را پر کرده است و سنایی نیز در این میان گوی سبقت را از دیگران ربوده است.
خلاصه ماشینی:
کودکان و زنان و حشو سپاه دل و صف را کنند هر سه تباه (حديقه ، ص ٥٧٦) گذشته از اين ها سنايي هر جا مي خواهد صفات ناپسند مردان را محکوم دارد و يا مي خواهد به طريقي به نصيحت و اندرز بپردازد خيلي سريع زنان را دستاويز ساخته و مردان بد را پست تر از زنان معرفي مي کند حتي زماني که از زنان خوب سخن مي راند براي تهييج مردان به راه راست آنان را کمتر از زنان قلمداد مي کند و هم چنين با وجود احترام شديدي که براي زن به عنوان يک مادر قائل است با وجود پدر نسبت داشتن به مادر را ننگ مي داند: بگذر از رنگ طبيعت دست در تحقيق زن ننگ باشد با پدر نسبت به مادر داشتن (ديوان ، ص ٤٧٣) اکنون به دنبال بحث فوق براي اين که به ميزان زن ستيزي او پي ببريم اشعاري چند از او را مطرح مي کنيم : از پي عشق بتان مردانگي بايد نمود گر چو زن بي همتي پس لاف مردان شرط نيست (ديوان ، ص ٩٥) چون زنان تا کي نشيني بر اميد رنگ و بوي همت اندر راه بند و گامزن ، مردانه وار (ديوان ، ص ٢٠٥) نيک بودي از براي گفتگويي بد مشو مرد بودي از براي رنگ و بويي زن مباش (ديوان ، ص ٣٢٥) يا يا برو همچون زنان ، رنگي و بويي پيش گير يا چو مردان اندر آي و گوي در ميدان فکن (ديوان ، ص ٤٨٤) همه از هفت و چار لاف زنان مرد صورت ولي به فعل زنان (مثنوي هاي حکيم سنايي، سير العباد الي المعاد، ص ٢٠٦) بلکه مرد سخن به هر جايي چون زنان کم جهد به هر پايي (حديقه ، ص ٧٣٥) ناقص عقلي زنان «عقل و احساس چون دو پرده اند، عقل پرده اي ضخيم است و احساس پرده اي لطيف که آن سوي آن پيدا و پديدار است .