چکیده:
هما نگونه که قضات دادگاه ها استقلال دارند و طرفین اختلاف نمی توانند به بهانه عدم
رضایت از رای قاضی از اجرای حکم وی امتناع کنند، داور یا همان قاضی تحکیم نیز
استقلال داشته و رضایت آتی طرفین شرط نفوذ حکم داور نمی باشد. این امر نتیجه ای
است که از قضاوت دانستن ماهیت داوری اتخاذ میشود و بدین دلیل است که در
ماهیت داوری، داور را وکیل طرفین نمی دانیم. دیگر این که مطابق نظر صحیح تر فقهی،
داور از زمانی که طرفین به وی اعطای صلاحیت مینمایند استقلال مییابد و نه تنها
بعد از صدور رای بلکه در اثنای رسیدگی و بررسی نیز طرفین نمی توانند از رجوع به
داور و قاضی تحکیم انصراف دهند و از داور سلب صلاحیت نمایند. همچنین داوری
مانند قضاوت از قاعده اعتبار امر قضاوت شده تبعیت میکند و خود داور نیز نمی تواند
بعد از صدور رای آن را نقض نموده یا اصلاح نماید
Just as judges are independent and parties to a dispute cannot refuse to comply with their verdict due to dissatisfaction, arbiter or arbitrator is independent and the future satisfaction of the parties is not a condition for arbiters verdict to be operative. This resulted by the judgmental nature of arbitration because in arbitration nature arbitrator is not considered as attorney to the parties. Another reason is that according to more accurate jurisprudential opinion, arbiter becomes independent just as parties grant him with qualification. Parties cannot refuse to recourse to arbiter and arbitrator or incapacitate him not only after verdict is issued but also in the course of procedure. As well, arbitration like judgment, follows the authority of judged res rule and even the arbiter cannot violate or modify his decision after it is issued.
خلاصه ماشینی:
برخی از فقهای معاصر براین باور هستند که قاضی تحکیم ميتواند بیش از یک نفر باشد (اشخاص) و لزومی در واحد بودن وی نیست و او کسی است که طرفین نزاع با توافق هم، وی را برای داوری میان خود انتخاب کردهاند، بدون اینکه این شخص از سوی امام به طور خاص یا عام به قضاوت منصوب شده باشد (اردبیلی، 1423ق، ج1، ص109).
بررسی ادله مرتبط با استقلال داور پرسش این است که آیا داور یا همان قاضی تحکیم همانند قاضی دادگاه از استقلال رأی برخوردار بوده و رضایت متخاصمین در لزوم حکم وی شرط نمیباشد، و طرفین باید در هر صورت به حکم ایشان پایبند باشند؛ یا اینکه رضایت متخاصمین بعد از صدور حکم لازم است و میتوانند در صورت عدم رضایت از اجرای حکم استنکاف ورزیده و آن را نپذیرند؟ فقها در مسئله فوق اختلاف نظر دارند که با بررسی منابع فقهی میتوان دو دیدگاه را مشاهده کرد: نظر مشهور فقها این است که بعد از قضاوت و فصل خصومت توسط داوری که طرفین خودشان با تراضی وی را انتخاب کردهاند دیگر نیازی به قبول و رضایت مجدد آنها به حکم نیست، و رأیی که داور صادر میکند برای آنها لازم و معتبر است یعنی داور استقلال دارد.
2. براساس ادله عقلی و با توجه به اطلاق تحکیم که در شرع پذیرفته شده است و اتفاقی که طرفین نزاع در رجوع به داور نمودهاند، میتوان گفت: متخاصمین باید راضی به رأی وی باشند و این رأی برای آنها الزامآور و نافذ باشد همانطور که در نظر عرف نیز اینگونه است و اگر حکم داور نفوذ و التزام و انقیاد نداشته باشد، چنین ترافعی بیمعنی خواهد بود.