چکیده:
سلوک عرفانی مقامات و منازل کثیری دارد. به نظر برخیها، «یقظه» یا بیداری قلب لحظهی آغازین و نخستین مقام آن به حساب میآید. از آنجا که یقظه اساسا بیداری دل از خواب غفلت است، لذا بحث باید از تحلیل مفهوم غفلت آغاز شود. بیداری و غفلت حالتهای انسانی است، که موضوع آنها دل آدمی است. بر این اساس، تحقیق حاضر در دو بخش کلی سامان یافته است: در بخش اول، ابتدا تحلیل مفهوم غفلت میآید. بعد شرایط امکان آن از خلال بررسی ساختارهای وجودی دنیا و آدمی نشان داده میشود. آنگاه اشارتی به چند راه رهایی از آن ذکر میگردد. اما در بخش دوم، ابتدا حقیقت بیداری با عنایت به گزارش تجربهی بیداری عینالقضات همدانی مورد تحلیل قرار میگیرد. بعد از آن، ساختار عرفانی بیداری و ارکان سهگانهی آن (نعمتهای الاهی، جنایتهای انسانی و تدبیرات زندگی) با تکیه بر کتاب درخشان منازل السائرین خواجه عبدالله انصاری و نیز با کمک از شرح آن توسط عبدالرزاق کاشانی بررسی میشود. در کل، تلاش بر این است که سرشت دوگانهی (الاهی و انسانی) رویداد بیداری روشن شود.
خلاصه ماشینی:
"با این که حدود هزار سـال از نوشـتن ایـن کتاب میگذرد اما آن قدر به زیبایی و دلربایی لباس هستی پوشیده است کـه اکنـون نیـز همچـون آذرخشی رعدآسا در آسمان آگاهی صوفیانه جرقه می زند، جرقه ای که قادر اسـت سـنگ خـارای خواب را در قلب ساکنان جزیره ی غفلت بشکند و ستونی شعله ور از نور حـق تعـالی را در طـور سینای قلوب بیدارشدگان به درخشش درآورد.
حضور قیومی خداوند نوری است که شرایط قوام حیات را تمهید میگذارد، همان طور که غلبه ی انتقام او شرایط غفلت را تدارک میبیند و تمام این بازی خواب و بیداری چیزی نیـست جـز یـک خیال و تئاتری که در بستر تجلیات هستی اجرا مـیگـردد.
بنابراین ، یقظه همواره بیداری در قرب وجود و شکرانه ی نور هستی است که بـه قلـب انـسان باتقوا عطا میگردد؛ چون تقوا درواقع پاکی قلب از زنگار ماسوا الله است ، و این پاکی بـه انـسان اجازه میدهد که از سوی حقیقت وجود دعوت شود و به آن لبیک گوید.
یقظه هرچند در ابتدا بیدارشدن و دل کندن از بستر غفلت است (که در سـاحت فـراق امـا بـه شکل وارد قلبی از سوی حق رخ میدهد) و بعد در ادامه ، بـرای مـشاهده ی حـق بیـشتر صـیقل میخورد، اما به بیان ابن عربی، وجود بر وصل بنا یافته اسـت .
تحلیل ساختار بیداری و درواقع گشودگی انـسانیت انـسان در تفکـر خواجه عبدالله و کاشانی و دیگران هرچند امکان آن را وضاحت میبخشد امـا تـا جـایی کـه بـه تجربه ی عین القضات و بیدل برمیگردد، صدای دردی که از مغز استخوان های این دو بـه گـوش میآید، بیش از امکان تجربه ی عرفانی اما از امتناع آن حکایت دارد."