چکیده:
عقلانیت در تفکر ملاصدرا در نسبت با وجود ظهور میکند و مضاهیشدن انسان با عالم و جهان منطق عقلانیت صدرا را نمایان میسازد. انسان در بین تمام آفریدهها تنها نسخهی کامل الهی است. به عبارتی، عالم اصغر درون عالم اکبر، که این عالم اصغر از طریق عقلانیت یعنی تجربه شهودی و وجودی خود از وجود مطلق، با عالم اکبر مطابقت مییابد. تحقق سیر صعود در برابر سیر نزول و سرانجام وصل نمودن دو سر حلقه هستی بر بستر سلوک عقلی و معنوی انسان امکانپذیر میشود. در فلسفه متعالیه انسان در وجود زیست میکند و منطق وجود در جان او پیاده میشود. ادب شدن انسان مطابق منطق حقیقت او را به اخلاق الهی آراسته میسازد. عقلانیت با خلق جهان عقلی و انسانی ایجاد میشود و بسط آن در پیوند مستقیم با شکوفایی نفس انسان قرار دارد.
خلاصه ماشینی:
"٦٠البته همین نفس انسانی کـه در مـرز عقـل و کمال عقلی قرار میگیرد و استعداد پذیرش امور معقول را پیدا میکنـد، نـسبت بـه بـدن کمـال و فعلیت محسوب میشود؛ نفس در این مرحله نسبت به عقل صرف استعداد و پذیرش اسـت امـا با توجه به مراتب مادون و سایر قوا عین فعلیت و تحقق است .
٨٠ حصول عقل فعال در نفس ناطقه ،در حقیقت همان اتحاد عقل فعال با نفـس اسـت ؛ یعنـی نفس انسانی با تعقل نمودن صور موجودات و معقولات موجود در عقل فعال بـا آن صـور اتحـاد مییابد و از آنجا، که عقل فعال بسیط است و آن صور عـین هویـت ذاتیـه ی اومـیباشـند، لـذا حصول آن صور برای نفس و یگانگی آنها با نفس در واقع عـین حـصول عقـل فعـال در نفـس و اتحادش با نفس است نه اینکه عقل فعال از آن جهـت کـه در نظـام و جایگـاه عقلانـی خـویش مستقر است و یکی از عقول مفارق به حساب میآید، در نفس انسان حاصل شـود.
از این رو، در عین اینکه عقلانیت منطـق تقـرب بـه مبـدأ وجود است و بستر سلوک وجودی و شهودی انسان را فراهم میسازد اما در عین زمان ، عقلانیت در نسبت با مبدأ وجود فعلیت مییابد و حیات عقلی انسان تنها ذیل وجود مطلق و در نـسبت بـا آن امکان تحقق مییابد، زیرا ما ودر/با/بواسطه وجود زندگی میکنـیم ."