چکیده:
فلسفه تطبیقی با تلاشهای پل ماسون اورسل بهعنوان فعالیتی روشمند و تاریخمحور
معرفی گردید و به نوعی باب گفتگو میان فلسفه های مختلف را با وجود اختلاف تاریخی
میان آنها باز کرد. از ویژگی های مهم تطبیق، گفتگو محوری و تاریخ محوری ست که
وضعیت این دو در نظام های فلسفی مختلفی چون فلسفه هگل، فلسفه اسلامی و
پدیدارشناسی هوسرل و هایدگر به نحو مختصر ترسیم شده است. ضمن آنکه گفتگوی
سالم و به دور از تعصب لازمه هر تطبیقی است، چنین گفتگویی در فضایی شکل خواهد
گرفت که هیچ کدام از طرف گفتگو تمام حقیقت را نزد خودشان نبینند. چنین اعتقادی
میتواند زمینه گفتگویی دوطرفه را فراهم آورد. از طرف دیگر نیز نوع نگاه به تاریخ در
فلسفه تطبیقی بسیار اهمیت دارد. اصالت تاریخی همچون مانعی بر سر تعامل و روبه رو
شدن فلسفه ها با یکدیگر عمل میکند و در عین حال ندیدن فراز و نشیب تاریخی نیز
نمی تواند مورد قبول واقع گردد، چراکه در این نگاه انسان موجودی لااقتضا که توانایی
اجرای کامل روش های از پیش تعیین شده را دارد، در نظر گرفته میشود.
خلاصه ماشینی:
"اینکه مثلا با اصالت وجود یا اصالت ماهیت به سراغ فیلسوفان غربی برویم و آنها را در زمره یکی از این دو جایی دهیم بسیار شبیه به کار هگل بوده که تمام عظمت و شکوه تاریخ تفکر را به نفع فلسفه خود مصادره کرده است<FootNote No="15" Text="برای مثال علی آقا مدرس زنونی در بدایع الحکم در فصل آخر از برخی از حکمای غربی حرف زده است و با دقت شقوق حرف های آنها را یک به یک شرح داده و نسبت به همه آن ها در جایگاه یک صدرایی موضع گرفته است.
اگر از یک موضع خاص فلسفی فلان نظرات به نقد کشیده شود، هرچند که فینفسه نوعی فلسفهورزی ارزشمندی است، اما آن را فلسفه تطبیقی نمیتوان نامید و الا همه فلاسفه، فیلسوف تطبیقی هستند، چراکه به نحوی در مقابل فلسفههای دیگر موضع گرفتهاند و از نظام فلسفی خود دفاع کردهاند، این در حالی است که فلسفه تطبیقی چیزی بیش از این را طلب میکند (حال چه برسد به اینکه آن موضع از سر تعصب و جانبداری اتخاذ شده باشد).
باید دانست که فهم کامل و جامع یک نظام فلسفی هم لازمه اولیه برای یک تطبیق است و هم تفسیر خاص از فهمیدن یک نظام فلسفی؛ درواقع نوع رهیافت ما را در ارتباط با دیگری بازگو میکند و این همان محوریترین امر مورد مداقه در فلسفه تطبیقی است<FootNote No="18" Text="با توجه به این نظر شایسته است علم فهم متن یا هرمنوتیک نیز از مبانی فلسفه تطبیقی شمرده شود چه بدون شک نوع نگاه در علم هرمنوتیک تأثیر مستقیمی در رهیافتهای مختلف در فلسفه تطبیقی میگذارد."